You searched for: دانشمند (Persiska - Engelska)

دانشمند
scientist

دانشمند .
erudite .

آقاي دانشمند
. . .you scientist guy.

دانشمند عالم .
scientist .

هي ، آقاي دانشمند .
hey , mr . science guy .

بهترين دانشمند دنيا .
the foremost scientist in the world .

کيمياگر قاتل و دانشمند .
the alchemist is a killer and a scientist .

اون باهوش ترين دانشمند نبود .
not the smartest scientist .

من یه دانشمند نیستم!‏
i'm not a scientist!

اون يک دانشمند بود ، درسته .
he was the evolution guy , right .

تا بیارندت بهر جادوگری دانشمند
"and bring up to thee all (our) sorcerers well-versed."

شش دانشمند از سطح امنيتي بالا .
where the breach occurred .

هرچي باشه بالاخره من يه دانشمند بودم
after all, i was the scientist

اون دانشمند علوم طبيعي خواهد شد .
hell become a naturalist .

خوب چرا فرار كردش . اون يك دانشمند هست .
so why did he run hes a scientist .

من فهمیدم که او دانشمند بزرگی است
i've learned he's a great scholar,

اون يک دانشمند روانيه چطوري بفهميم .
hes a mad scientist , how would i know .

اوه ، واقعا ، دانشمند از کجا فهميدي .
oh , really , brighteyes what alerted you .

دانشمند نظريه پرداز و مدير کل آميختگاه .
visionary scientist and c.e.o . of amalgamated .

خوب . يک دانشمند تحقيقات زيادي انجام ميده .
so do you do a lot of research always .