You searched for: consideran (Spanska - Persiska)

los consideran insectos.
تو براشون مثل یه حشره موزی هستی.

así la consideran algunos.
بعضي ها دوست دارن که اينو ببينن اما براي من

- le consideran un profeta.
تعجبي نداره

¿saben? si lo consideran...
ميدونيد شما وقتى كه درباره آن فكر مىكنيد...

algunos la consideran sagrada.
بعضي‌ها ميگن اون سرزمين مقدسه

¿me consideran de la familia?
شما منو جزئي از خونوادتون ميدونيد؟

algunos la consideran una lotería.
بعضي ها اونو يه بخت آزمايي ميدونن.

¿tus amigos te consideran graciosa?
دوستات فکر ميکنن آدم بامزه‌اي هستي؟

consideran a delta 1989 como secuestro.
"دلتا 989 1" تاييد شده - .

lo consideran un lujo. no es un lujo.
فکر ميکنند يه وسيله‌ي تجملي ـه، در حاليکه اينطوري نيست.

algunos incluso lo consideran un honor.
بعضيا حتي نشان افتخار ميدوننش.

algunos animales consideran los pies una delicadeza.
پاها در ميان برخي جانواران غذايلذيذيتلقيميشن.

¿quiénes de ustedes la consideran culpable?
کسي در بين شما هست که اون رو گناهکار بدونه؟

a moryakov lo consideran un comodín en moscú.
جيم؟ "مورياکوف" يه‌جواريي تو "مسکو" به‌عنوان شمشير دو لبه شناخته ميشه.

consideran a muchos columnistas. es muy poco probable.
ليلي دنبال چند تا نويسنده روزنامه بودن و زمان زيادي خواهد گرفت

nunca consideran el verdadero sentido de la lucha.
و هيچوقت به اين فکر نميکني که واقعا داري براي چي ميجنگي...

esta es una empresajaponesa. consideran que las mujeres casadas...
اين يه شرکت ژاپنيه اونا عقيده دارن يک زن...

ciegos a las vidas de aquellos que consideran inferiores.
... ناآگاه برای دیدن زندگی هایی که در اطرافشون در جریانه

debes ser la americana que los catledge consideran tan maravillosa.
شما همون دختر آمریکایی هستین کتلدج‌ها میگن که شگفت‌انگیزی

claro, me consideran un héroe. el hombre del momento.
فکر مي کني من يه قهرمان بزرگي هستم، که شبانه روز در خدمت مردمم