Şunu aradınız:: boundary (İngilizce - Farsça)

boundary
حد

boundary .
خط سرحدي کرانه .

boundary?
حد و مرز؟

left boundary
کرانۀ چپ

at word boundary
در کرانۀ واژهfor word wrap policy

boundary condition .
شرط کراني .

error boundary:
کرانۀ خطا:

he has no boundary?
اون هيچ حد و مرزي نداره؟

boundary value problem
مسئله مقدارمرزی

constell. boundary highlight
کرانۀ صورت فلکی مشخصrefers to the band of stars in the sky due to the galactic plane

& replacement sentence boundary:
اگر festival در ٠تغیر ٠حیطی path ش٠ا است ، تنها » festival « را وارد کنید ، در غیر این صورت ، ٠سیر کا٠ل را برای برنا٠ۀ قابل اجرای festival ٠شخص کنید‌.

at word boundary if possible
در صورت امکان ، در کرانۀ واژه

"boundary layer heat transfer"
"boundary layer heat transfer"

by the lote-tree of the boundary
در كنار سدرة المنتهى

& sentence boundary regular expression:
این ٠حاوره‌ای برای پیکربندی ترکیب‌دهندۀ گفتار festival در حالت تعا٠لی ٠ی‌باشد‌.

* benson, tom, ""boundary layer"".
* benson, tom, ""boundary layer"".

near the lote-tree of the last boundary.
در نزدیکی سدرةالمنتهی‌

by the lote-tree at the farthest boundary,
نزد سدرة المنتهى

sentence boundary detection filter plugin for ktts
وصلۀ kttsd alsacomment

it's a safety boundary around the target.
و این محدوده ایمن شده در اطراف هدف است. و این محدوده ایمن شده در اطراف هدف است.