Şunu aradınız:: przechodzi (Lehçe - Farsça)

przechodzi do następnej strony
رفتن به صفحه‌ی بعدی

przechodzi do obszaru głównego.
به ناحیۀ اصلی می‌رود.

) przechodzi w błony śluzowe.
در مقابل این کار مقاومت کنید.

przechodzi do poprzedniej strony efektów
حرکت به صفحه قبل در جلوه‌ها

przechodzi do panelu edytora właściwości.
به تابلوی ویرایشگر ویژگی می‌رود.

przechodzi do następnego zdania w zadaniu.
کار را به ج٠لۀ بعد پیش ٠ی‌برد‌.

liczy daną kartę jako nieprawidłową i przechodzi do następnej
این کارت را به عنوان نادرست به حساب می‌‌آورد و کارت بعدی را نمایش می‌‌دهد

idź przechodzi do strony, której adres został wpisany w pasku adresu.
برو به صفحه‌ای که در میلۀ محل واردشده می‌رود.

określa, czy wyświetlać wyskakujące powiadomienia, kiedy kontakt przechodzi do trybu offline.
این‌که وقتی آشنایی برون‌خط می‌شود، یک اطلاعیه‌ی واشو نمایش داده شود یا خیر.

rysuje punktowe światło wędrujące po czarnym ekranie, oświetlające fragment pulpitu nad którym przechodzi. autor: rick schultz.
نورافکن در حال پویشی را در سراسر پردۀ سیاه ترسیم می‌کند ، که زمانی که گذر می‌کند ، رومیزی اصلی را روشن می‌کند. توسط ریک اسچالتز نوشته شده است.

plik po nie przechodzi testu "msgfmt -vcquot;. proszę poprawić plik i spróbować ponownie.
پرونده po در تست «msgfmt -vc» موفق نشد. لطفا پرونده را اصلاح و مجددا تلاش کنید.

albowiem bóg sprawia, że noc przechodzi w dzień, a dzień przechodzi w noc. zaprawdę, bóg jest słyszący; widzący!
(مسأله) به همین منوال است (و این وعده از سوی خدای قادر توانا است. بلی) خدا که شب را در روز، و روز را در شب داخل می‌گرداند (و از یکی می‌کاهد و بر یکی می‌افزاید و طبق نظام معیّنی چرخه‌ی زمان را به گردش می‌اندازد) و او شنوای (گفتار ستمدیدگان و) بینای (کردار ستمگران) است (و داد مظلومان را از ظالمان می‌گیرد). [[«ذلِکَ»: (نگا: حجّ / 30). به همین منوال. این پیروزی. «یُولِجُ»: داخل می‌کند (نگا: آل‌عمران / 27).]]

ewolucja gwiazdy – w astronomii sekwencje zmian, które gwiazda przechodzi podczas całego swojego życia, w sumie zwykle w ciągu milionów, miliardów lub bilionów lat, emitując przy tym promieniowanie.
تکامل ستارگان روندی است که یک ستاره در طول عمر خود طی می‌کند؛ و بسته به جرم ستاره زمان‌های متفاوتی طول می‌کشد؛ از چند میلیون سال برای ستارگان پرجرم تا چند تریلیون سال برای ستارگان کم‌جرم، که چند برابر سن جهان است.

a kiedy człowieka dotknie nieszczęście, to on wzywa nas, leżąc na boku, siedząc albo stojąc; a kiedy odsuniemy od niego jego nieszczęście, to on przechodzi mimo, jak gdyby nigdy nie wzywał nas z powodu nieszczęścia, które go dotknęło. w ten sposób upiększa się występnym to, co oni czynią.
هنگامی که به انسان زیان (و ناراحتی) رسد، ما را (در هر حال:) در حالی که به پهلو خوابیده، یا نشسته، یا ایستاده است، می‌خواند؛ امّا هنگامی که ناراحتی را از او برطرف ساختیم، چنان می‌رود که گویی هرگز ما را برای حل مشکلی که به او رسیده بود، نخوانده است! این گونه برای اسرافکاران، اعمالشان زینت داده شده است (که زشتی این عمل را درک نمی‌کنند)!