您搜索了: justify (英语 - 波斯语)

justify
تراز کردنlabel position

justify .
حق دادن .

& justify
% 1 ، پیوند ٠عتبری نیست.

align justify
همتراز کردن همتراز

im fine now , justify .
الان خوبم ، جاستيفاي .

left justify the cell contents
هم‌ترازی چپ محتویات سلول

right justify the cell contents
هم‌ترازی راست محتویات سلول

name of mama cecile and papa justify .
اسمشون ماما سيسيل و پاپا جاستيفاي بود .

if we can't justify our cause,
اگه ما نتونیم با این دلیل خودمون رو تبرئه کنیم

to justify the allocation of fbi resources.
که تخصيص منابع اف بي آي رو

that papa justify was a twoheaded doctor . .
پاپا جاستيفاي يک دکتر دو سر بود .

we can justify his succeeding to the throne.
ما با این دلیل می تونیم اون رو توجیه کنیم

how about records by a man named justify .
اما در مورد صداي ضبط شده ي مردي بنام جاستيفاي چي .

the strongest conjuration of all . they say justify discovered it .
قدرتمند ترين وسيله ي جادو کردن که به وسيله جاستيفاي کشف شده .

does anti-terrorism policy justify loss of privacy online?
وی می گوید تروریسم تهدیدی جدی است ولی نباید حقوق و زندگی خصوصی ما قربانی آن شود

but thats just to justify it , because theres a part of me .
، اما فقط توجيهش ميکنه چون يک بخش از منه .

there's no audience like this to justify their rehearsal time.
چنین مخاطبانی وجود ندارند. برای این که دلیلی برای آماده شدن پیش از نمایش وجود داشته باشد.

please tell me you`re not going to justify losing the van gogh .
لطفا بهم بگيد قصد نداريد که گم کردنتون نقاشي ون گو را يک جورايي تصديق کنيد .

who profits? does anything justify what the local community goes through?
چه کسی ذینفع است؟ آیا چیزی جبران آنچه محله متحمل می شود را می کند؟

sounds a lot like what kids with 2.4stell themselves to justify all the cs. .
اين مثل داستاني است که به بچه تعريف ميکنند .