尝试学会如何从人工翻译例句找到译文。
来自专业的译者、企业、网页和免费的翻译库。
so, when i come here,
پس وقتي من به اينجا اومدم
最后更新: 2011-10-24
使用频率: 1
质量:
when i come back. .
اينجا نخواهد بود .
最后更新: 2011-10-24
使用频率: 1
质量:
but ill see later when i get there . will she get better .
ولي وقتي رفتم ببينم چي ميشه حالش خوب ميشه .
最后更新: 2011-10-24
使用频率: 1
质量:
when i return after i finish all my duties
وقتي تمام مسئوليت هام تموم شدو برگشتم
最后更新: 2011-10-24
使用频率: 1
质量:
when i come back well discuss .
وقتي برگشتم ما .
最后更新: 2011-10-24
使用频率: 1
质量:
hey lee , ill get you when i come back , .
هي لي ، وقتي برگشتم سوارت ميكنم .
最后更新: 2011-10-24
使用频率: 1
质量:
ill take another look when i come back .
وقتي برگردم يک نگاهي ميکنم .
最后更新: 2011-10-24
使用频率: 1
质量:
i get free yogurt when i come to store .
وقتي اومدم تو فروشگاه ماست مجاني ميخوام .
最后更新: 2011-10-24
使用频率: 1
质量:
you better be cocked and locked when i come by .
بهتره وقتي من رد شدم بزنيدش .
最后更新: 2011-10-24
使用频率: 1
质量:
so when i come home , i want this place to be an escape .
پس ميخوام وقتي ميام خونه . احساس راحتي بکنم .
最后更新: 2011-10-24
使用频率: 1
质量:
ill drop you at the border . ill pick you up when i come back .
من تو را نزديك مرز ميگذارم وقتي برگشتم تو را ميبرم .
最后更新: 2011-10-24
使用频率: 1
质量:
i'm already nervous because of you and more so when i come here
من الان بخاطر تو عصبانیم و وقتی که می آیم اینجا بیشتر عصبانی میشم
最后更新: 2011-10-24
使用频率: 1
质量:
a term is fixed for every people; and when their appointed time is come there will neither be a moment's delay nor haste.
برای هر امتی زمانی [معین و اجلی محدود] است، هنگامی که اجلشان سرآید، نه ساعتی پس می مانند و نه ساعتی پیش می افتند.
最后更新: 2014-07-03
使用频率: 1
质量:
the deeds of such people are made devoid of all virtue in both this life and the life to come. there will be no one to help them.
آنان كسانىاند كه در [اين] دنيا و [در سراى] آخرت، اعمالشان به هدر رفته و براى آنان هيچ ياورى نيست.
最后更新: 2014-07-03
使用频率: 1
质量:
ed: all right. well, i guess we'll double check it when i come in.
اریک: عالیه فکر کنم وقتی که بیام اونجا میشه دوباره بررسی کنیم.
最后更新: 2015-10-13
使用频率: 1
质量:
but when i come back, i can understand why i shall not do it, because today to not do it, it's more positive than do it, or how i shall do it.
اما وقتی به گذشته نگاه میکنم ، میتونم درک کنم که چرا نمیشه این کار رو کرد. برای اینکه در دنیای امروز سعی نکردن برای ایجاد تغییر خیلی بهتر از سعی کردن برای تغییر هست !
最后更新: 2015-10-13
使用频率: 1
质量:
and when i want to look beautiful, i step three feet away from the mirror, and i don't have to see these lines etched in my face from all the squinting i've done all my life from all the dark lights.
و وقتی من میخواهم که خوشگل باشم، سه قدم از آینه فاصله میگیرم و من مجبور نیستم که این چینهای صورتم را ببینم که نتیجه همه چشم چپ کردنهای من در طول زندگیم از همه تاریکیها بوده.
最后更新: 2015-10-13
使用频率: 1
质量:
if god were to punish men for their inequity he would not leave a single moving thing on earth. yet he gives them latitude for a time ordained. when that time is come, there will not be a moment's delay nor a moment's haste.
اگر خداوند بخواهد كه مردم را به گناهشان هلاك كند، بر روى زمين هيچ جنبندهاى باقى نگذارد، ولى عذابشان را تا مدتى معين به تأخير مىافكند. و چون اجلشان فرارسد، يك ساعت پس و پيش نشوند.
最后更新: 2014-07-03
使用频率: 1
质量:
it is like the growth of vegetation after the rain, which delights the planter, but which then withers away, turns yellow and becomes worthless stubble. in the life to come there will be a terrible punishment, or god's forgiveness and approval: the life of this world is nothing but means of deception.
185).]]
最后更新: 2014-07-03
使用频率: 1
质量:
i was also an early writer, and when i began to write, at about the age of seven, stories in pencil with crayon illustrations that my poor mother was obligated to read, i wrote exactly the kinds of stories i was reading: all my characters were white and blue-eyed, they played in the snow, they ate apples, and they talked a lot about the weather, that the sun had come out.
همچنین خیلی زود شروع به نوشتن کردم. و زمانی که در سن حدودا هفت سالگی شروع به نوشتن کردم، همچنین خیلی زود شروع به نوشتن کردم. و زمانی که در سن حدودا هفت سالگی شروع به نوشتن کردم، نوشته هایم داستانهایی با مداد و تصاویری با مداد رنگی بودند، که مادر بیچاره من مجبور بود آنها را بخواند، نوشته هایم داستانهایی با مداد و تصاویری با مداد رنگی بودند، که مادر بیچاره من مجبور بود آنها را بخواند، من دقیقا همان نوع داستانهایی را می نوشتم که می خواندم. تمام شخصیت های من سقید و چشم آبی بودند. تمام شخصیت های من سقید و چشم آبی بودند. آن شخصیت ها در برف بازی می کردند. آنها سیب می خوردند. آن شخصیت ها در برف بازی می کردند. آنها سیب می خوردند. آن شخصیت ها در برف بازی می کردند. آنها سیب می خوردند. و آنها در مورد هوا زیاد صحبت می کردند. چقدر دوست داشتنی بود که خورشید بیرون آمده بود.
最后更新: 2015-10-13
使用频率: 1
质量: