Sie suchten nach: introduction putting your memory to work (Englisch - Persisch)

your memory .
حافظه تو .

your memory?
حافظه ت ؟

so hows your memory .
حافظه ات در چه حاله .

your memory may save your life .
حافظت ممکنه جونت نجات بده .

let me refresh your memory. .
بذار خاطراتت را پاک کنم .

not enough memory to load %1
برای بارگذاری% 1 ، حافظۀ کافی وجود ندارد

back to work .
برگردين سر کار .

lets see if we cant refresh your memory .
بذار ببينم چيزي تو ذهنت مونده که به ياد بياري .

get back to work .
برگرد سر کارت .

guys , back to work .
برميگرديم سر کار بچهها .

are you putting your life on the line again?
ميخواين دوباره زندگي تون رو به خطر بندازين؟

lets go . get to work .
يالا بريم سر كارمون .

and i need that memory to be strong and beautiful .
و من ميخوام اين خاطره محکم و زيبا باقي بمونه .

not enough memory to convert file %1 to base64
برای تبدیل پروندۀ% 1 به مبنای ۶۴ ، حافظۀ کافی وجود ندارد

captain. get back to work!
- کاپيتان, - برگرد سر کارت!

if you want to , you can try putting your hands in there .
اگر دوست داشته باشيد ميتوني دستهاتو بذاري اينجا و فشار بدي .

no one is doubting your memory , which is both vivid and damning .
کسي به حافظه ي قوي و با استعداد تو شکي نداره .

his majesty thought this was yours and has been keeping this in your memory.
عاليجناب فکر کردن اين متعلق به شماست وتا حالا اونو به عنوان يادبود از شما نگه داشتن.

are you mad because i'm putting your innermost thoughts into words?
بخاطر اين نيست كه من افكار شما رو به زبون ميارم؟

again, i'm putting your anterior cingulate cortex to the test here, causing you conflicting pattern detections.
دوباره، من اینجا دارم قشر قدامی مغز شما را به آزمایش می گذارم، که سبب تشخیص الگو های متعارض می شود.