Sie suchten nach: manually (Englisch - Persisch)

manually .
با دست .

set focus manually
تنظیم دستی کانون

add camera manually...
افزودن دوربین...

set focus & manually...
تنظیم & دستی کانون... ‌

cameras added manually
در اینجا ٠ی‌توانید ٠سیر اصلی را برای کتابخانۀ آلبو٠digikam در رایانه‌تان تنظی٠کنید. دستیابی به نوشتن برای این ٠سیر لاز٠است و در اینجا از یک ٠سیر دور نظیر یک سیست٠پروندۀ سوارشدۀ nfs استفاده ن٠ی‌شود.

cameras (manually added)
& ٠رتب‌سازی آلبو٠ها‌

manually print on 2nd side
چاپ دستی در دومین سمت

& manually choose a session
انتخاب & دستی یک نشست‌

& enter server address manually
& وارد کردن آدرس سرویس‌دهنده به صورت دستی:

manually enter a bug report id
@ action: button

set the display zoom level manually.
تنظیم دستی سطح بزرگنمایی نمایش.

& manually specify the proxy settings
مشخص کردن تنظیمات پیشکار & به طور دستی‌

manually invoke action on current clipboard
سودهی به طرح‌بندی صفحه‌ کلید بعدی

but again they will have to do it manually .
اما اونا بايد اين کار را به طور دستي انجام بدن .

manually enter proxy server configuration information.
وارد کردن اطلاعات پیکربندی کارساز پیشکار به طور دستی.

we gotta open him up, pump the heart manually.
،بايد بدنش رو بشکافيم - .خودمون قلبش رو به تپش بندازيم

youll have to get to the bomb and detonate manually .
تو بايد بري داخل بمب و اونو دستي منفجر کني .

please install the following manually and try again:
لطفا مورد مقابل را بصورت دستی نصب و مجددا تلاش کنید:

enable automatic saving of manually opened calendar files
فعال کردن ذخیرۀ خودکار پرونده‌های تقویمی که به طور دستی باز می‌شوند

i can override her manually but i need that control panel .
من ميتونم دستي از کارش بندازمش اما به کنترل پانل نياز دارم .