Sie suchten nach: sent from my iphone (Englisch - Persisch)

from my conquests .
از غنائمي كه بدست آورديم .

from my house?
از خانه من؟

but from my experience .
. اما تجربه من ميگه .

from my own bookshelf?
از کتاب خونه خودمه؟

apart from my voice,
غير از صداي من

this is sent from my mother who will be the queen.
اين از طرف مادر من كهملكه خواهد شد ، فرستاده شده

well , apart from my uniform .
خوب ، جدا از لباس کارم .

that machine is, today, about as fast as my iphone.
امروز آن دستگاه تقریبا سرعتی برابر آی-فون من دارد.

the letter is sent from taehaksa secretly.
نامه مخفيانه از تاييهاکسا فرستاده شده

i sent all the teachers away from my group of 10 year-old students.
همه معلم ها رو از گروه دانش آموزان ١۰ ساله دور کردم.

he's probably sent from the royal court
احتمالا از طرف دربار سلطنتي فرستاده شده اند

in addition, 100 marines were sent from u.s.
آمریکا حمله به افغانستان را در ۷ اکتبر آغاز کردند .

a medicine that was sent from baekjae to su was added.
دارويي هم از بيك جا فرستاده شده

you said, "now everything automatically goes from my iphone," but actually you do take the pictures and put on information.
تو گفتی: "الان همه‌چیز خودکار از آیفونت [به سرور] می‌رود." اما در واقع تو این عکس‌ها را گرفتی و این اطلاعات را گذاشتی.

the application layer utilizes the processed data sent from the network layer.
لایه کاربرد از داده پردازش ارسال شده از لایه شبکه استفاده می کند.

how did you manage to win before the weapons were sent from the palace?
چطور قبل از اينكه مهمات بهتون برسهتونستيد جنگ رو بريد؟

a heartbeat is sent from the tasktracker to the jobtracker every few minutes to check its status.
هر چند دقیقه یک ضربان از سوی دنبال‌کنندهٔ وظیفه به دنبال‌کنندهٔ کار فرستاده می‌شود تا وضعیتش بررسی شود.

do not choose other gods besides him. i have been sent from him to plainly warn you".
«و با خدا معبودی دیگر قرار مدهید. همانا من از جانب او هشداردهنده‌ای روشنگرم.»

and it's pretty incredible because i took my iphone there, and he was like, "yeah, do you want an upgrade?"
وقتی گوشی آی فون خودم را آن جا بردم واقعا تعجب زده شدم ، او از من پرسید، "خب، می خواهی گوشی را ارتقاء بدهی ؟"

coin for them a similitude: the people of the city when those sent (from allah) came unto them;
(ای پیغمبر! از آنجا که داستان قریشیان همچون داستان ساکنان انطاکیه در روزگاران گذشته است) برای ایشان سرگذشت ساکنان شهر (انطاکیه) را مثال بزن، بدان گاه که فرستادگان (خدا) به سوی آنان آمدند. [[«الْقَرْیَةِ»: شهر (نگا: بقره / 58 و 259، نساء / 75، انعام / 123). مراد از آن، انطاکیه یکی از شهرهای ترکیه فعلی است که سابقاً از شهرهای معروف روم بوده است. «أَصْحَابَ»: بدل از (مَثَلاً) است.]]