Sie suchten nach: temporal wasting (Englisch - Persisch)

temporal
گیجگاهی

temporal .
زماني .

temporal lobe
لوب گیجگاهی

wasting our time .
خيلي بي معني اي .

wasting fucking time .
وقت را هدر ميدن .

you're wasting time.
. تو داري وقتو تلف مي کني

just accidentally wasting it .
اتفاقا داره تلف ميشه .

lets go , were wasting time .
بريم داريم وقت تلف ميکنيم .

you're wasting your time.
داري وقتت رو تلف ميکني. ويليام بل دشمن نيست

temporal spatial trade off
شکست موقتی

dont go wasting your emotion .
نرو احساساست را جاي ديگه تلف نکن .

come on . im wasting my time .
من دارم وقتم را تلف ميكنم .

you're wasting your time, man.
. داري وقتتو تلف مي کني ، مرد

get back to work , stop wasting time .
برگرد سر کارت ، ‏ وقتو تلف نکن . ‏ .

we're just wasting our energy...
ما فقط داریم انرژیمان را هدر میدهیم

kate, you're wasting your breath.
بذار این بازی رو بریم جلو و ببینیم که چی می شه، باشه؟

friendly fire , sarge . wasting ghosts .
آتش خودي ، گروهبان .

are you sure you aren't wasting time?
شما مطمئنید زمان را هدر نمیدهید؟

believe that i am wasting my time with you .
معتقدند كه من دارم وقتم را با شما تلف مي‌كنم .

- which led me to... - temporal arteritis.
...كه اينا منو راهنمايي كرد به- ارتوروز شرياني-