Sie suchten nach: threshold (Englisch - Persisch)

threshold
آستانه:

threshold .
آستانه مانند .

threshold (%):
ساخت ٠جدد ه٠ۀ ریزنقشهای تصویر که ٠دتی وقت ٠ی‌گیرد. ٠ی‌خواهید ادا٠ه دهید ؟

gray threshold:
آستانۀ خاکستری:

repulsion threshold
آستانۀ دفع

threshold element .
عنصر آستانه‌اي .

pointer threshold:
آستانۀ اشاره‌گر:

anti-alias threshold:
حذف لبۀ ناصاف آستانه:

local contrast threshold:
حذف لبۀ ناصاف آستانه:

come , come step over the threshold .
بيا ، بيا از توي اون چارچوب بيايد تو .

cant survive the dimensional threshold .
نميتونه زنده باقي بمونه سرحد ابعادي را .

radiation below threshold , zero bio .
تشعشع کمتر از حد خطرناک بدون زندگي .

the threshold value has to be positive
مقدار آستانه باید مثبت باشد

and we've crossed our first threshold.
و ما از اولین زمان آستانه ای خود گذشته ایم.

and at each threshold, the going gets tougher.
و در هریک از این آستانه ها پیش رفتن سخت تر و دشوارتر میشه. و در هریک از این آستانه ها پیش رفتن سخت تر و دشوارتر میشه.

yeah , there you go . get across that threshold .
آره ، خودشه . حالا دور اينجا بچرخ .

below a threshold buys a particular consumer durable
قیمت ها تخصیص ها را تعیین می کن

ben , why dont you carry sadie across the threshold .
بن ، چرا تو سدي را بغل نميکني و مثل بقيه اينجا دور نميزني .

so we've crossed a fourth threshold of complexity.
بنابراین ما از آستانه چهارم پیچیدگی گذشته ایم.

some formations are almost at the threshold of human visibility.
برخی ترکیبات تقریبا" در سطح دید بشری هستند.