Sie suchten nach: é preciso amor para poder pulsar (Portugiesisch - Persisch)

para atormentar é preciso poder, bob.
براي اينکه سوهان روح رو از بين ببري بايد خيلي قوي باشي

É preciso tempo para...
زمان مي خواهيم که براشون آذوقه --تهيه کنيم

- não é preciso, meu amor.
اوه، اونا رو برات کوتاه کنم... پدر .

É preciso!
گوش کن، دست هري کوچولو رو بگير کتت رو بردار...

- É preciso dois para discutir.
با هم حال کنين

- É preciso?
- مجبورم؟ -

preciso de liberdade de movimentos para poder desenhar.
باید بتونم به راحتی حرکت بکنم تا بتونم نقاشی بکشم.

- para poder voar!
خوب مي تونن پرواز کنند.

- para poder casar...
...براي اينکه بتوني ازدواج کني با

o meu amor, o que é preciso para fazer
چه چيزي مرا روشن ميکند؟

"para poder bater uma...
بنابراين من مي تونم جق بزنم

não é preciso. podes ir.
نه لازم نیست برو

que é o amor para ti, mike?
معني عشق از نظر تو چيه ، مايک ؟

para arrancar é preciso resistência.
اگه بخواي چيزي روز از چنگ کسي در بياري مقاومت ميکنه

demasiado longo para poder explicar.
توضيحش کمي طولانيه ...

para poder vigiar-me? - sim.
-با اينکار ميخواي منو تخت نظر داشته باشي؟

amor para sempre!
عشق واسه هميشه

amor para os estrangeiros.
به عشق خارجي ها

-um novo amor para mim?
-چي، يه عشق جديد براي من؟ -مي تونم ببينمش!

o amor para eles não existe.
عشق در بينشون وجود خارجي نداره