Sie suchten nach: no pensaba que tenga problema (Spanisch - Persisch)

no pensaba.
آم... من نبودم.

no pensaba que la merecieras.
چون فکر نميکردم تو لياقتش رو داشته باشي.

no pensaba eso.
من به اون فکر نميکردم.

es que no pensaba que me encerraría
فکر نميکردم که منو مثل يه گرگينه...

no pensaba que eso fuera posible.
اصلا به عقلم نميرسيد که همچينچيزيممکنباشه...

no pensaba decirlo.
اصلا نميخواستم بهش بگم، آبيلين

- no pensaba dártela.
-تقريبأ داشتم ميدادمش به تو

yo no tengo problema.
من که خوبم ؟

no pensaba que pudiera soportarlo toda la noche.
فکر مي کرد که نمي تواند تا صبح درد را تحمل کند

no pensaba que la muerte tendría suficiente paciencia.
فکر نمي کردم مرگ هم بتونه تحملش کنه!

mira, no tengo problema contigo.
ببين، من هيچ مشکلي با تو ندارم

- no, john, no tengo problema.
-من مشکلي ندارم .

¿quieren que papá tenga problemas?
ميخوايد بابا تو دردسر بيفته ؟

no pensaba que estabas muerto. pensaba que estabas dormido.
فکر نمي کردم مرده باشي فکر مي کردم خواب بودي

¿quién ha dicho que tenga problemas?
کي گفته من مسائل رواني دارم؟

- tengo problema de tiroides
من تيروييد دارم

probablemente tenga problemas reales.
اون در واقع مشکلات خاصي داره، مشکلات واقعي

quizá tenga problemas de transmisión.
. بايد گيربکسِش مشکل پيدا کرده باشه . بايد يه نگاهي بهش بندازي

no voy a discutir que tengo problemas de honestidad.
نمي خوام با تو در مورد عملکرد صادقانه اي که داشتم بحث کنم

¿no pensabas que cecil leech era una buena idea?
- به نظرت "سسيل ليچ" ايده ي خوبي نبود ؟ -