Results for vrijwillig translation from Dutch to Persian

vrijwillig.
. بله، آزادانه ميگم

vrijwillig?
-داوطلب؟

vrijwillig. goed.
تو سر موقع اومدي درمانگاه خودخواسته

- vrijwillig dus.
ندارم... تاريخ اعتبار مدرک من تموم شد

ik ga vrijwillig.
منداوطلبشدم.

ik ga vrijwillig!
نه ! من داوطلب ميشم

-het is vrijwillig.
-می خوان مارو نابود کنن.

hij gaat vrijwillig mee.
. اون خودش داوطلبانه با من مياد

komt u vrijwillig mee?
به خواست خودتون مي آيد ؟

- althans niet vrijwillig.
اين از رو اراده نيست.

- nee, ik ben vrijwillig.
نه،من داوطلب شدم

ik ben hier niet vrijwillig
من به انتخاب خودم نيومدم اينجا.

de positie is vrijwillig.
مقام ات فقط افتخاريه.

ben je hier echt vrijwillig?
مطمئنی داوطلبی اومدی اینجا؟ آره.

hij dronk vrijwillig van haar
با ميل خودش مي خورده.

die vrouw is vrijwillig kaal.
باید یه مراسم پاکسازی انجام بدید... .

eén. en jij vertrek vrijwillig.
يکي، و بعد با زبون خوش مياي بريم

- blijkbaar was ze daar vrijwillig.
از اونجا رفته چون دلش ميخواسته،فکرشو بکن

misschien is ze vrijwillig meegegaan
شايد چيزي که گفت ,حقيقت داشته باشه

deze taken sta ik vrijwillig af.
از این مقام و منصب به میل و علاقه‌ی خودم چشم پوشی میکنم