Results for aching translation from English to Persian

my bones are aching .
استخوانهام درد ميکنه .

she also had an aching stomach...
...همچنین در ناحیه زیرین

is your lower stomach aching?
آیا زیر شکمتون درد میکنه؟

except my aching heart over what shes done .
به غير از درد قلب من به خاطر اينکه اون .

but the nurse said your knees are aching and...
ولی پرستار گفت که ... زانوهای شما درد میکنه

what are you doing here when your body is aching?
شما اینجا چه میکنید وقتی بدن شما آسیب دیده است؟

now im sure ive got a heart , because its aching .
الان مطمئن هستم که يک قلب دارم چون داره عاطفي ميشه .

wherefrom they get no aching of the head nor any madness,
(که) نه از آن سردرد گیرند و نه (آن را) پایان دهند.

save it . five minutes ago you were aching to top me off .
داشته باش . پنج دقيقه پيش داشتي ميمردي تا با من بريزي روهم .

since my heart isn't fine my body is aching as well
وقتی قلب من خوب نیست، بدنم هم درد میکند

my stomach has been aching all this time, come and take a look at it.
شكم من مدتهاست كه درد ميكنه بيا و يه نگاهي بهش بنداز

but soon you start drinking to numb this aching feeling you have inside . 72p .
اما چيزي نميگذره براي تسکين درداي درونيت ، الکلي ميشي .

how awful! i'm so miserable on my own. my head is aching.
چخ وحشتناکه! من خودم هزار درد و گرفتاری دارم. سرم درد میکند.

not that youd ever admit it , but if it starts aching , take a couple of those .
گوش کنحرف وقت گوش هات درد گرفت ، هر دوشونو با هم بگير و از اين استفاده کن .

my bones are aching. i go from birth to death. i'm never satisfied.
استخوانهام درد میکنند. از تولد بسوی مرگ میرورم. و هرگز هم راضی نیستم.

and do not falter in the pursuit of the enemy. if you are aching, they are aching as you are aching, but you expect from god what they cannot expect. god is knowledgeable and wise.
در جستجوی قوم (کافری که اعلان جنگ نموده و می‌کوشند از همه سو بر شما تاخت آورند) سستی مکنید (و پیوسته در کمین ایشان باشید و با آنان برزمید). اگر (از جنگ و جراحات) درد می‌کشید، آنان هم مثل شما درد می‌کشند و رنج می‌برند، (ولی فرق شما و ایشان در این است که) شما چیزی از خدا می‌خواهید که آنان نمی‌خواهند (و آن رضای الله و بهشت جاویدان است) و خداوند آگاه (از اعمال شما و اعمال آنان، و) حکیم است (و به هر یک از شما و ایشان سزا و جزای کارتان را می‌دهد). [[«لا تَهِنُوا»: سست و ضعیف مشوید. از ماده (وهْن).]]

c/the mole had been working very hard all the morning, spring cleaning his little home. first with brooms, then with dusters; then on ladders and steps and chairs, with a brush and a pail of whitewash; till he had dust in his throat and eyes, and splashes of whitewash all over his black fur, and an aching back and weary arms
ج / مول تمام صبح بسیار سخت کار کرده بود، بهار تمیز کردن خانه کوچک خود را. اول با جارو، سپس با گردگیر؛ سپس روی نردبانها و پلهها و صندلیها، با یک قلم مو و یک سطل سفید کردن؛ تا زمانی که گرد و غبار در گلو و چشمانش و پاشیدن سفید کردن پوست سیاهش و کمر درد و بازوهای خسته داشت.