Results for acting up translation from English to Persian

acting
بازیگری

acting .
بازيگري .

self acting .
خود عمل .

acting like... cut.
كات

stop acting childish.
بچگي نكن

been acting real strange .
اون نقشي تو اين ماجرا نداشته .

most of the acting , too .
همچنين بيشتر بازيگرا .

acting is to the scenario .
بر طبق فيلمنامه عمل کن .

and for acting , which you can never give up .
و براي بازيگري ، تو هرگز تسليم نميشي .

hey you're acting so real.
هی تو خیلی واقعی رفتار میکنی

i really do . its really acting up during the .
من واقعا پوست سرم مشكل داره اين واقعا مشكل ساز ميشه موقع .

acting like you some oneman gps .
جوري رفتار ميکني که مثل مرداي جي بي اس به نظر بيايي .

_delete message after acting
_حذف پیغام بعد از کنش

his majesty has been acting strange
عاليجناب از وقتي كه از كوهستان فوندر

and acting as the grand chief.
کار کردن به عنوان فرمانده اعظم,خودتون رو به زحمت انداختين

acting like a loon, i might add.
. مثل بچه ها رفتار مي کرد . منم مي تونستم باهاش برم

and mike starts acting really weird .
و مايک شروع کرد به کار هاي عجيب غريب .

i know ive been acting very strange , ok .
ميدونم که رفتارم خيلي عجيب بوده .

i think ive been acting a little off .
فکر کنم زياد جدي نبودم .

and im sorry aboutthe way ive been acting. .
و من متاسفم به خاطر اون رفتارم .