Results for apparent translation from English to Persian

apparent .
آشکار .

heir apparent .
وارث بلا فصل .

apparent fov:
city name (optional, probably does not need a translation)

apparent coordinates
مختصات آشکار

no disease apparent .
بيماري مشخصي نداره .

all thats apparent is your ingenuity .
آنچه که بيشتر جلب توجه ميکند قدرت تو در آفرينش رمان است .

the inevitability of its doom is apparent now .
البته اين واقعه ناگوار .

and what is in the breasts is made apparent?
و آنچه [از كفر و ايمان‌] در سينه‌هاست فاش گردد

crime suddenly skyrockets for no apparent reason .
تبهكاريه ناگهاني ، موشكهاي هوايي به دلايل نامعلوم .

it became apparent that the view of civil liberties .
اين بشكل ديدگاه ليبرال مدني ظاهر شد .

and the scorch will be made apparent to any one who beholdeth.
و آشکار گردد دوزخ برای هر که بیند

so he threw his staff, and it was an apparent serpent.
(موسی) عصای خود را افکند؛ ناگهان اژدهای آشکاری شد!

and the fierce fire shall be made apparent unto the seduced ones.
و آتش برافروخته را برای گمراهان آشکار کنند،

i think its apparent i need to rethink my life a little bit .
فکر ميکنم به يک کم باز انديشي در مورد زندگي نياز دارم .

the effect is thus either a real or apparent modification of the cause.
یکی از پرسش‌های اساسی در باب علیت چگونگی پیوند معلول و علت فاعلی است.

at an apparent magnitude of 1.94, this is the brightest star in pavo.
آلفا طاووس یک ستاره است که در صورت فلکی طاووس قرار دارد.

except what allah, may will, he knows what is apparent and what is hidden.
جز آنچه (را) خدا خواسته (که برایت نخواند). همواره او آشکار و آنچه را که نهان است می‌داند.

as a ruse, henry agrees to give alais to richard and make him heir-apparent.
به عنوان یک نیرنگ، هنری ولیعهدی ریچارد و نیز ازدواجش با آلیاس را می‌پذیرد.

and hell-fire shall be made apparent in full view for (every) one who sees,
و آشکار گردد دوزخ برای هر که بیند

this apparent "victory" led to a burst of national pride among uzbeks on twitter:
این «پیروزی» آشکار منجر به احساس غرور در ازبک‌های حاضر در توئیتر شد.