Results for be still , and have thy will ; translation from English to Persian

be still .
سر جاي خودت بايست .

you be still!
!تو ساکت باش

be still brother .
من هنوز برادرتم .

be still , spider boy .
همون جا وايسا ، پسر عنکبوتي .

silent , still , and indestructible .
ساکت ، ثابت و فناناپذير هستند .

what are you just be still.
چکار داري مي کني ؟ - . فقط بيحرکت بايست -

and have fun .
و لحظات خوشي داشته باشيد .

i pay thy poverty and not thy will .
من فقرت را حل ميکنم .

you be still now . you be so quiet and so still .
شما بايد آروم باشيد شما بايد آروم و ساكت باشيد .

and have a job .
و يک شغل داشته باشن .

knob her and have done .
برآمدگيهاش براي کارهاي ديگه خوبه .

were lucky theyre still in trees and have barely lost their tails , .
شانس آورديم که هنوز بالاي درخت ان ، و دمشون هم درازه .

and have lost all immunity .
و تمام ايمني بدنشون را از دست داده اند .

by evening they lay on the coffin still and dead .
كه شامگاهان آرام و خاموش درون تابوت خفته‌اند .

and have appointed a dazzling lamp,
و [در آن‌] چراغى پرتو افشان نهاديم

thy kingdom come , thy will be done .
اقتدار ميايد .

i have to squeeze it out please be still for a moment
من مجبورم آن را به بیرون فشار بدهم، لطفا فقط یک لحظه آرام باشید

and have devised a mighty device
(چنین رهبران گمراهی) نیرنگ بزرگی به کار برده‌اند. [[«کُبَّاراً»: بزرگ. صیغه مبالغه است.]]

l think he might be still alive . maybe hiding out .
فکر ميکنم که هنوز زنده باشه شايد قايم شده .

from there, their risk for a third injury, greater still, and so on.
بدین سان , ریسک آسیب سوم هم خیلی بیشتر است و این چرخه ادامه دارد.