Results for contents to be entered in the log... translation from English to Persian

want to be in the air.
. اين هواپيما بايد توي آسمون باشه

go to the address entered in the address entry
رفتن به نشانی‌ای که در ورودی نشانی وارد شده است

i told them to be in the market.
بهشون گفتم كه در بازار باشند

"%1" value has to be entered.
مقدار »% 1 « باید وارد شود.

you have to be in the top three for that
و باید برای اون، جزو سه نفر اول باشید

they are trying to be catchers in the rye.
نام ناطور دشت ترجمه catcher in the rye است.

i wish to be a lady in the royal kitchen
من آرزو دارم یک بانوی آشپزخانه دربار باشم

allows any application to be kept in the system tray
اجازه می‌دهد هر کاربردی در سینی سیستم نگهداری شود

dispareme then , i prefer to be in the morgue .
پس بهم شليک کن ترجيح ميدهم در مرده خونه باشم .

it doesn't have to be in the closet."
نيازي نيست آن را مخفي كنيم."

no need to be involved in the decision making process.
. لازم نيست درگير تصميم گيريها باشي

"%1" column requires a value to be entered.
ستون »% 1 « برای وارد شدن به مقدار احتیاج دارد.

we know best who deserve to be burnt in (the fire).
آنگاه هر آينه ما به كسانى كه به در آمدن و سوختن در آن سزاوارترند داناتريم.

the geographical position must be entered in the format: 45.436845,125.862501
موقعیت جغرافیایی باید در این قالب وارد شود: 45.436845,125.862501nonecal-task-status

options may be entered in lower- or uppercase. examples:
خرابی در آغاز kttsd با پیا٠:% 1

for optimal usage, the dimension of the required area to be watered will be entered into the software program using the push buttons on the top of the device.
برای استفاده بهینه، ابعاد منطقه لازم برای آبگیری در برنامه نرم افزاری با استفاده از دکمه های فشار در بالای دستگاه وارد می شود.

and if they were to be entered upon from the sides thereof and they were asked to sedition, they would surely have committed it, and they would have tarried therein but slightly.
(آنان آن اندازه سست اراده و ایمانند که نه آماده‌ی پیکار با دشمن و نه پذیرای شهادتند) و اگر احزاب از جوانب مدینه وارد آن شوند (و شهر را اشغال کنند) و بدیشان پیشنهاد نمایند که از دین برگردید (و بت‌پرستی و شرک را بپذیرید) به سرعت می‌پذیرند و جز مدّت کمی برای انتخاب این پیشنهاد درنگ نخواهند کرد! [[«لَوْ دُخِلَتْ عَلَیْهِمْ»: مراد این است که اگر سپاهیان احزاب وارد شهر و منازل ایشان شوند. «أَقْطَارِهَا»: نواحی و جوانب شهر. «سُئِلُوا»: از ایشان درخواست گردد. کفّار بدانان پیشنهاد کنند. «الْفِتْنَةَ»: برگشت از دین (نگا: بقره / 193). برخی گفته‌اند مراد جنگ علیه مسلمین است. یعنی منافقان و افراد ضعیف‌الایمان نه تنها دین اسلام را ترک می‌گویند، بلکه حاضرند با اسلام و مسلمین وارد کارزار شوند. «مَا تَلَبَّثُوا»: درنگ نمی‌کنند. «بِهَا»: در پذیرش ردّه و برگشت از دین. یا در منازل و شهر. یعنی هر چه زودتر به کفر و شرک برمی‌گردند، یا هر چه زودتر از خانه و کاشانه خود به در می‌آیند و همراه کفّار بی‌درنگ با مسلمانان می‌جنگند.]]

but in the process, we set ourselves up to be isolated.
ولی در این فرایند، ما خودمون رو به انزوا میکشونیم.

suddenly, in the mid-40s, there started to be a buzz.
ناگهان در اواسط دهه 40، یه صدایی شروع شد.

during the same period, niketas entered in the service of the byzantines, and would later appear as one of the byzantine generals at the battle of yarmouk during the arab–byzantine wars.
در همان دوره، نیکتاس ایرانی، فرزند شهربراز، به خدمت‌نظام بیزانسی وارد شد و بعدها در نبرد یرموک از رشته‌جنگ‌های بیزانس و اعراب، از سرداران بیزانسی بود.