Results for cross validated translation from English to Persian

cross
صلیب

cross .
دورگه کردن .

cross eye
انحراف چشم

cross eyed .
چپ چشم .

cross-link
اتصال عرضی

christian cross
صلیب مسیحی

celtic cross .
ضرب در .

cross-efficiency
کارایی متقاطع

[cross domain]
[دامنۀ متقابل]

cross bar switch .
گزينه شطرنجي .

cross the border?
از مرز بگزريد؟

cross country vehicles
وسایل نقلیه صحرایی

but when you cross over .
، ولي وقتي عبور ميکني .

andy fisher . red cross .
اندي فيشر يک صليب سرخيه .

sexy iranian cross story
داستان سکسی ایرانی ضربدری

we must cross the river .
در امتداد رودخانه بمانيد .

were carrying red cross supplies .
ما داريم محموله صليب سرخ را حمل ميکنيم که .

our vision for kings cross , .
، روياي ما در کينگز کراس .

and cross reference any incidents connected
و تمام وقايعي رو که مرتبط بوده

can i get my parking ticket validated .
ميتونم جريمه مربوط به پارکم را بهتون بدم .