Results for disciple translation from English to Persian

disciple , well kill them all .
شاگرد من ، امروز همه را ميکشيم .

ill be your first disciple .
من اولين مريدت خواهم بود .

ive always wanted a disciple .
من هميشه دنبال يک شاگرد بودم .

as master and disciple we will rule .
يه استاد و يک شاگرد ميتونيم فرمانروايي کنيم .

not as your disciple, but as giroo.
نه به عنوان شاگردتونبلكه به عنوان جيرو

aja is not your only disciple, mok rasoo!
موک راسو اجا تنها هواداره تو نيست

i am his disciple and a member of haneuljae.
من همكار و يكي از افراد هانولجي هستم

we were only jail companions, not master and disciple.
ما فقط با هم در يك زندان بوديم، هيچ رابطه شاگرد و استادي وجود نداره

she should come to wudan and become a disciple .
اون بايد به وودان بياد و يک شاگرد بشه .

got pregnant king's baby and jang became a disciple,
توسط پادشاه باردار شدهو حاصل اون تولد جانگ بوده

he goes to exile after the betrayal of his disciple?
حالا بعد از خيانتي كه شاگردش بهش كردميره به تبعيدگاه

she is a willing recruit , i dare say a devoted disciple .
يه شاگرد خودخواسته به جرأت ميگم يک مريد جان‌نثار .

when i traveled whole country, i met him and became disciple.
وقتی در کشور سفر میکردماو را دیدم و پیرو او شدم

he became his disciple after completing his studies at the age of 20.
عبدالرحمان جامی در نفحات الانس کرامات بسیاری به او نسبت داده است.

the term was further used by his disciple p. d. ouspensky in his lectures and writings.
آسپنسکی بود که از این اصطلاح در سخنرانی‌ها و نوشته‌هایش سود جست.

she moved to india to study different religions, and became a disciple of thakar singh.
او به هند برای مطالعه مذاهب مختلف رفت، و شاگرد تاکار سینگ گردید.

the disciple did as al-askari advised him; and al-kindi was shrewd enough to say, "...no one like you can get to this.
البته امام و شیعیان در فرصتهای گوناگونی ملاقات می‏‌کرده‌اند و سرپوشهایی نیز برای این تماسها وجود داشته است.

jesus’ final commission of his disciples
آخرین مأموریت عیسی از شاگردانش