Results for ego depletion translation from English to Persian

depletion .
تهي سازي .

ink depletion
جمع کردن گزینش

ozone depletion
حفره ازن

alter ego .
خود .

his ego . ego .
نفسش نفس .

to his own ego .
با خودش .

and your fuckedup ego .
و خودت گائيده شدي .

he had a gargantuan ego.
او نفس عظیمی داشت.

see ego . saved his life .
ميبيني نفس . زندگي اونو نجات داد .

and your ego can handle that .
و خودت ميتوني باهاش کنار بياي .

indeed, this is our provision; for it there is no depletion.
(می‌گویند:) «همواره، این به‌راستی روزیِ ماست. آن را هیچ نابودی نیست.»

the gentlemen from ego corp , are here .
اينجا هستندegoچند نفر از شركت .

i don't have ego involved in this.
من این غرور را ندارم که کاری با این داشته باشم.

he has been blinded and deafened by his ego.
فکر خرابش اونو کور و کر کرده

not with me , agent , what an ego i like him .
بدون من خييلي مغروره . من ازش خوشم مياد .

both the bod and cod tests are a measure of the relative oxygen-depletion effect of a waste contaminant.
هر دو آزمایش های bod و cod برای اندازه‌گیری ارتباط اثر کاهش اکسیژن حاصل از آلاینده‌های فاضلابی هستند.

a guess based on his intuition , a personal bias , ego .
يك حدس بر پايه درك مستقيم ، يك تعصب شخصي .

after a scathing review by frances top food critic , anton ego .
بعد از انتقادي كه منتقد وابسته به پخت و پز فرانسه انجام داد .

eh sensor nodes continuously harvest an ambient source of energy in order to avoid the depletion of energy, resulting in a perpetual lifetime for a battery.
گره‌های حسگر استخراج انرژی به طور پیوسته منبع پیرامونی انرژی را استخراج می‌کنند تا از تقلیل انرژی جلوگیری کنند و این کار منجر به دائمی‌شدن طول عمر باطری می‌شود.

but this requires an abandonment of the attachment to ego itself, and that is what is difficult.
این مرحله، آخرین مرحلهٔ جدایی قهرمان از زندگی شناخته شده و از خود است.