Results for embrace translation from English to Persian

embrace .
در بر گرفتن .

please embrace me.
لطفا من رو در آغوش بگير

or a loving embrace .
يا در يک آغوش كشيدن محبت آميز .

arms , take your last embrace .
بازوها براي آخرين بار ميگيرم .

or embrace your own destruction .
و يا شاهد مرگ خودت باش .

embrace the power of the ring .
يا قدرت حلقه را بپذير .

i will embrace everything. everything!
همه چيز رو در اختيار خواهم گرفت. همه چيز رو

americans will never embrace soccer .
آمريکاييها هرگز فوتبال را نميپذيرند .

and i think its time that we embrace .
و فكر ميكنم كه اون موقع ما دزدان دريايي سنتي و نجيب ميشيم .

and the moment you embrace that truth , .
و به محض اينكه ، حقيقت را بپذيري .

i am a little weary...i embrace you.
* به ادامه جنگ در سال بعد انجامید.

and i will gladly embrace the torments of hell .
و من با خوشحالي آتش دوزخ را خواهم پذيرفت .

embrace the suckiness . just say , i love that i suck .
گند كاريت را قبول كن و فقط بگو من دوست دارم گند بزنم .

that regardless of their religion , i will embrace them .
، سواي دين ومذهبشان آنها را در آغوش ميگيرم .

so we should embrace our difference and aim for challenge.
ما باید از تفاوتهامون برای رسیدن به اهدافمون استفاده کنیم.

i will return to the imperial city and embrace my enemy.
من بايد به امپراطوري برگردم و دشمنامو در اغوش بگيرم

sit back , relax and wait for the sweet embrace of death .
عقب وايسا ، آروم باش و منتظر آغوش شيرين مرگ باش .

if you embrace it , if you accept it , you can do anything .
اگه به آغوش بگيريش ، قبولش داشته باشى ميتونى هر کارى انجام بدى .

i wished you would also embrace those you do not get along with.
مايلم تو اونا رو بپذيري تا تنها نباشي

i could either deny my mental illness or embrace my mental skillness.
می توانستم مشکل روانی ام را تکذیب کنم، یا به رسمیت بشناسم، توانایی فکری ام را.