Results for employee translation from English to Persian

employee
استخدام

employee .
کارمندکارمند .

employee attitude
نگرش کارمند

as my employee,
به عنوان کارمند من

we have the employee? yeah.
اون کارمند هنوز هستش؟ آره

educational employee on waiting .
كادر آموزشي تا زماني كه براي آنان وظيفه جديدي .

employee handles criticism poorly .
کارگر با بدبختي با سرزنش هاي رئيسش ميسازه .

im just an employee , were broke .
من فقط يک کارمند ام . ما ورشکسته شديم .

lady , im not an employee . really .
خانم ، من يک كارگر نيستم واقعا .

i'm an employee of charles widmore.
من کارمند چارلز ویدمور هستم.‏

an employee or something no , theyre all busy .
فروشگاه نميپرسي سرشون شلوغه .

would sleep with the employee of the month .
که با کارمندان نمونه ماه ميخوابه .

employee mmm . no wonder the place is bankrupt .
كارگر تعجبي نداره كه اونجا ورشكست شده .

employee of the month for 17 months in a row .
كارمند نمونه ي ماه براي 17 ماه پي در پي .

what this means is a tie for employee of the month , .
که اين يک امتياز براي رسيدن به کارمند نمونه ماهه .

and im not going to do it for employee of the month , .
و نميخوام اينکارو بخاطر کارمند نمونه شدن ماه بکنم .

im serious , you guys . im gonna win employee of the month .
من جدي ميگم ، بچهها من ميخوام عنوان كارمند نمونه ي ماه را از آن خودم كنم .

by this point, i was definitely not going to be an employee.
در این مقطع، قطعا نمی خواستم به استخدام دربیام.

$5 says this shit aint nothing but a disgruntled employee with a gun .
پنج دلار شرط ميبندم توي اين اتاق هيچي نيست ولي ما بايد با اسلحه بريم توش .

our primary suspect is a former employee of yours, richard steig,
مظنون اصلي ما قبلا کارمند شما بوده، ريچارد استيگ