Results for govern translation from English to Persian

govern .
تابع خود کردن .

to govern the country,
براي اداره يه كشور

and you can govern this for me .
و تو ميتوني اين را براي من اداره کني .

and those who govern the event,
قسم به فرشتگانی که (به فرمان حق) به تدبیر نظام خلق می‌کوشند (که قیامتی و حشری خواهد آمد).

and gain the authority to govern chunghae base.
و حکم فرماندهی برای فرماندهی پایگاه چانگ های بدست بیاری

and with my prick , ill govern all the land .
و با آلتم ، من بر تمام زمين حکومت خواهم کرد .

and support him so that he may govern wisely.
و اون رو حمايت کني تا اون با هوشياري حکومت کند

these are the laws which will govern your lives .
اينها قوانيني هستند که زندگي شما را کنترل ميکنند .

�order reigns but doesn�t govern.� .
«نظم حکم‌فرماست ولي حکم نمي‌راند . » .

axiality and symmetry govern all parts of the campidoglio.
محوریت و تقارن بر تمامی بخش‌های campidoglio حکومت می‌کند.

at some point , a program was written to govern them .
بنا به دلايلي برنامه‌اي نوشته شد . تا اينها را هدايت كنه .

his majesty will consent to autonomy in jol bon and let you govern.
سرورم موافقت مي کند که شما روي جول بون مسلط شويد و خود مختار شويد

if i stand with nobles, it may be easier for me to govern,
اگه من به دست اشراف متوقف بشمممکنه براي من حکومت کردن راحت تر باشه

for within these rings was bound the strength and will to govern each race .
در هر يک از اين حلقهها نيرو و قدرت . اراده براي حکومت وجود داشت .

although his majesty recovered his consciousness, he is not well enough to govern the nation.
اگرچه اعليحضرت هوشياريشون رو بدست آوردند، اما آنقدر سلامت نيستند که کشور رو اداره کنند.

there are remarkably smooth exponential curves that govern price performance, capacity, bandwidth.
منحنی های نمایی یکنواختی هستند که هزینه کارآیی، ظرفیت و پهنای باند را می توان از طریق آنها به دست آورد

but our question really was, do our nonverbals govern how we think and feel about ourselves?
اما پرسش اصلی ما این بود، که آیا رفتارهای غیرکلامی ما بر اندیشه و احساس ما درباره‌ی خودمان تاثیر می‌گذارد؟

your royal highness, to govern as his majesty's representative, you will need men of competence.
عاليجناب،شما براي حکومت به عنوان نماينده اعليحضرت، به مردان شايسته اي نياز داريد.

a language's designers and users must construct a number of artifacts that govern and enable the practice of programming.
طراحان زبان و کاربران باید مصنوعاتی ایجاد کنند تا برنامه‌نویسی را در عمل ممکن سازند و کنترل کنند.

" as structures or mechanisms of social order, they govern the behaviour of a set of individuals within a given community.
نَهاد یا نهاد اجتماعی که در مواردی موسسه یا سازمان اجتماعی نیز نامیده شده است یکی از ساختارهای اجتماعی است.