Results for immediate translation from English to Persian

immediate .
بلا واسطه .

immediate hypersensitivity
پرحساسیتی فوری

immediate address .
نشاني بلافصل .

immediate on change
بلافاصله هنگام تغییر

need immediate assist.
به کمک فوري احتياج دارم

and need immediate assistance .
و به كمك نياز داريم .

.will take immediate actions .
کرنليوس مي‌خواهد که اقدامات فوري انجام بگيرد .

require immediate rrts reinforcements .
به نيروهاي امدادي و پشتيباني .

no! but you love the immediate
[اینکه می پندارید قیامتی در کار نیست] این چنین نیست، بلکه شما عاشق ایندنیای زودگذر هستید،

the ship requires immediate repair.
کشتي به يک تعمير فوري احتياج داره

requests your immediate counsel , sir .
درخواست يك مشاوره فوري با شما دارند ، قربان .

do you understand "immediate family?"
معني خانواده درجه اول رو مي فهمي؟

requesting immediate close air support .
درخواست فوري پشتيباني هوايي .

i repeat , request immediate back up .
تکرار ميکنم ، احتياج به نيروي پشتيباني داريم .

facing and conquering the immediate threat .
نمايش و پيروزي وحشت فوري .

i repeat , require immediate rrts reinforcements .
تکرار ميکنم به نيروهاي پشتيباني و امدادي احتياج داريم .

we have , in terms of immediate effect , .
ما در معرض اثرات شديد هستيم .

this is agent dunham. i need immediate evac.
من مامور دانم هستم و ميخوام

i need immediate forensic dispatch to 934 whittier.
ميخوام فورا يه تيم پزشکي قانوني

i need immediate medical assistance . 1293 sandhurst dr .
فورا به يک آمبولانس نياز دارم بفرستين به خيابون 1293 .