Results for in my own lane on my own frequency translation from English to Persian

on my own .
خودم تنها .

time on my own
زمان به تنهایی

just on my own .
فقط خودم .

in my own caviar .
تو خاويارهاي خودم غرقم ميکني .

but yes , for the first time in my life , im on my own .
اما بله ، واسه اولين بار . در زندگيم ، تنها هستم .

im going on my own .
من راه خودمو ميرم .

i tend to get my energy from time on my own
من تمایل دارم انرژی خود را از زمان خودم دریافت کنم

i came here on my own will,
من به خاطر تصميم خودم اينجا اومدم

im fine on my own , you know .
ميدوني . تنهايي راحتترم .

i'll stand on my own.
روي پاي خودم مي ايستم

i am trapped in my own web .
من تو دامي که خودم پهن کردم افتادم .

i can eat on my own . its fine .
خودم می تونم بخورم .

before i can move out on my own .
قبل از اينكه كارو شروع كنم .

how about imprisoned in my own house .
اين نبود محبوس شدن در خانه خود .

i can't take care of this on my own
من نمیتوانم این کار را به تنهایی انجام دهم

im getting real good at being on my own .
من دارم حسابي توي اتکا به نفس قوي ميشم .

but you know how i dont like going on my own .
اما تو ميدوني من چطوري دوست ندارم تنهايي برم .

come on. i can't do this on my own!
.من تنهايي کاري نميتونم بکنم

i , like , threw up in my own purse , so .
من ، دوست دارم تو کيف دستيم استفراغ کنم ، پس .

but it is also an obstacle i must overcome on my own.
اما این خودش یک مانع است و من باید به تنهایی آن را از سر راه کنار بزنم