Results for intellectuals translation from English to Persian

or praise from the newspaper intellectuals .
و تحسين روشنفکران روزنامه‌اي را نخواستيم .

the intellectuals in the service of the system � .
روشنفکران خدمتکار سيستم .

china: tibetan intellectuals arrested · global voices
تبت: روشنفکران دستگیر شده

youre in a small ghetto with intellectuals , professional people .
شماها تو يک محله کوچک با افرادي باهوش و حرفه اي هستيد .

he is considered by some to be one of the most important intellectuals of the 20th century.
او از مهمترین رهبرانی بود که باعث پیوستن اعضای سابق پیمان ورشو به پیمان ناتو گردید.

japan: the psychology of right-wing nationalist intellectuals · global voices
ژاپن:ژاپنی های درس خوانده اروپا ملی گرا می شوند

and nora basha looks at a future where intellectuals will be an asset to the country:
نورا باشا به آینده‌ای نظر دارد که در آن روشنفکران سرمایه‌ای برای کشور خواهند بود:

these muslim thinkers and intellectuals and statesmen of the 19th century looked at europe, saw these things.
متفکران مسلمان و روشنفکران و ساستمداران از قرن نوزدهم به اروپا نگاه کردند، اینگونه چیزها را دیدند.

in addition to its native readers in lebanon, the daily is read by officials, intellectuals and activists outside lebanon.
النهار (به معنی روز) نام روزنامه برجسته‌ای است که روزانه به زبان عربی در لبنان منتشر می‌شود.

==synopsis==on a terrace in rome, a group of italian communist politicians and intellectuals have a party.
در یک تراس در شهر رم، یک گروه از سیاست مداران و روشنفکران کمونیست ایتالیا مهمانی گرفته‌اند.

zhuge liang also maintained close relations with other well-known intellectuals such as sima hui, pang degong and huang chengyan.
همچنین ژوگه لیانگ روابط نزدیکش را با خردمندان شناخته شده‌ای مانند sima hui و pang degong و huang chengyan حفظ می‌کرد.

her world was composed of artists, intellectuals, and political leaders of the communist party, all of whom became subjects for her paintings.
نیل با هنرمندان، روشنفکران و رهبران سیاسی کمنیست زیادی آشنا شده بود و تمام این اشخاص موضوعی برای نقاشی‌هایش شدند.

for example, he allowed person to take care of central committee business for him, person to take care of intellectuals, and third person to take care of political education...
* اول : تخلیه شهرها و بردن مردم به حاشیه شهرها* سوم : موافقت با دور اول کشتارهابالاخره نیروهای خمر سرح توانستند در ۱۷ آوریل سال ۱۹۷۵ پایتخت کامبوج را تسخیر کنند.

intellectual disability
عقب‌ماندگی ذهنی