Results for involve translation from English to Persian

involve .
گرفتارشدن .

dont involve me .
منو قاطي اين درگيري نکنيد .

thats why id like to involve you .
شما هم بايد کمکش کنيد .

come child . we cant involve ourselves .
بيا بچه . ما نميتونيم خودمونو درگير كنيم .

both examples involve the use of force.
هر دو مثال دارای استفاده از زور هستند.

get away from her . it doesnt involve you .
ازش دور شو بتو ربطي نداره .

and take one which doesnt involve slaughter .
و مقامي را بگيره که کشتار توش نباشه .

i will not involve myself in the politics of
من خودم را درگير سياستهاي

but that would involve me finding my friends.
اما من بايد دنبال دوستانم بگردم

have you forgotten we must not involve in politics?
فراموش كرديد كه ما هانبايد در سياست خودمون رو دخيل كنيم؟

does it involve you raising $3.2 million?
این شامل در آوردن 3.2 میلیون دلار هم می شه؟

something that doesnt involve any biting , or nipping , .
، يه چيزي بدون گاز گرفتن يا خراش .

i'm not trying to involve. i must know something.
من نمي خوام دخالت كنمبايد يه چيزي رو بفهمم

im so happy you found something , that doesnt involve guns .
خيلي خوشحالم كه يک چيزي پيدا كردي كه توش درگيري با اسلحه نيست .

i will not involve myself in the politics of the imperial city.
من خودمو گرفتار سياست امپراطوري نخواهم كرد

algorithms for problems of this type typically involve dynamic data structures.
الگوریتم‌های این نوع مسائل اغلب شامل ساختارهای دادهٔ پویا است.

treating disease that does not involve the nervous system may not be required.
درمان بیماری که سیستم عصبی را درگیر نمی‌کند ممکن است ضروری نباشد.

these appear to involve only the sub-endometrial layer of the myometrium.
این انقباضات در لایهٔ داخلی مایومتریوم یعنی sub-endometrial layer وقوع میابند.

so a lot of the pieces that i've made, they involve found objects.
بسیاری از قطعاتی که ساخته‌ام، دارای اشیای یافت شده هستند.

crohn's disease may also involve the skin, blood, and endocrine system.
در این بیماری پوست، خون و غدد درون ریز نیز می‌توانند درگیر شوند.