Results for making my years count instead of ... translation from English to Persian

instead of a .
. سعي نميكني يک شخصيت وارسته .

instead of a sniper scope .
دائم داري از توي دوربين تفنگ نگاه ميکني .

except for instead of a needle,
فقط بجاي سوزن

instead of a cunning merchant like you,
بجاي يك بازرگان زيرك شبيه تو

display to-dos in flat list instead of a tree
@ info: whatsthis

but instead of a bellows, i had a leaf blower.
ولی به جای دم آهنگری از یه باد بزن برقی استفاده کردم

when you cook rice in a stone pot instead of a cauldron...
وقتی تو برنج رو در داخل یک دیگ چینی ...به عوض دیگ سنگی بپزی

instead of a smart person a deep person must become a physician
به جای یک شخص باهوش یک شخص متفکر باید پزشک شود

he spelt it with an i instead of a y.whats your point .
به چشمهام نديدم .

check to enter the contents of a script instead of a shell command line
علامت زدن برای وارد کردن محتوای یک دست‌نوشته به جای خط فرمان پوسته@ info: whatsthis

i have issues with anyone who treats god like a burden instead of a blessing .
من با هرکسي که با خدا به جاي موهبت مث سربار رفتار کنه ، مشکل دارم .

an abstract may act as a stand-alone entity instead of a full paper.
یک چکیده ممکن است به عنوان یک نهاد مستقل به جای یک مقاله کامل عمل کند.

don't you need to become a man instead of a woman when you're fighting?
فکر نميکني لازمه وقتي داري ميجنگي ، به جاي زن بودن، يه مرد باشي ؟

here, instead of through the lens of a genome, through the lens of digitized pieces of the historical record.
اینجا، بجای نگاه از عدسی ژنوم، از لنزهای قطعات دیجیتالی شده ثبت تاریخی دیده می شود.

instead of a star, piazzi had found a moving star-like object, which he first thought was a comet.
سرس مانند یک جسم ستاره‌مانند حرکت می‌کرد و پیاتسی نیز در ابتدا سرس را یک ستارهٔ دنباله‌دار فرض کرد.

' is spanish for "duck", as early games used a live duck inside a basket instead of a ball.
در واقع نام این بازی نیز از اردک (در زبان اسپانیایی) گرفته شده است.

in fact, i liked it so much that, instead of making my own project, i sent my mom links to about a dozen of these projects.
در واقع، آنقدر از آنها خوشم آمد که به جای اینکه خودم یکی از آنها را بسازم، لینک ده دوانزده تا از همین پروژه‌ها را برای مادرم فرستادم.

a trisomy is a type of polysomy in which there are three instances of a particular chromosome, instead of the normal two.
تریزومی (trisomy) حضور یک کروموزوم اضافی در سلول است؛ در نتیجه به‌جای دو نسخه از یک کروموزم سه نسخه از آن وجود دارد.

a small sample of muscle tissue is extracted (usually with a scalpel instead of a needle) and a dye is applied that reveals the presence of dystrophin.
نمونه کوچکی از ماهیچه استخراج شده (معمولاً با چاقوی کوچک جراحی به جای سوزن سرنگ) وضعیت فقدان کامل پروتئین دیستروفین را نشان می دهد.