Results for my spouse is getting fed up with ... translation from English to Persian

im fed up with you .
از دستت خسته شدم .

yeah , i must admit im getting a little bit fed up with you , .
آره من بايد يک کمي از خودتون را واستون بازگو کنم .

im fed up with your shortsightedness .
ديگه از نزديک بيني ات بيزارم .

im fed up with this shit , man .
من نميتونم اين گه هارو تحمل کنم ، پسر .

and i wake up with my pants unbuttoned .
و من به نفس نفس زدن بي افتم .

i want you to break up with my sister.
. ازت مي خوام که از خواهرم جدا بشي

broke up with my girlfriend youll get over it .
با دوست دخترم بهم زدم چيزي نيس ، بزرگ ميشي يادت ميره .

its been bad since i broke up with my boyfriend .
خيلي بد شد ، من با دوست پسرم بهم زدم .

i gotta go meet up with my med student up in surgery.
بايد برم بخش جراحي تا کاراموز خودمو پيدا کنم

i thought id come up with my own task for the pledge board .
فکر کردم که اومدم که ماموريت هام را انجام بدم .

yes . yeah . yeah . i didnt grow up with my mom . so i .
آره ، آره ، درسته منو مامانم بزرگ نکرد . پس من .

no , you dont . you could never keep up with my flawless technique .
اصلاْ ميدوني چيه . تو نميتوني با تكنيك بي عيب كنار بيايي .

so i would go into the ponds and crawl around and pick them up with my toes.
و من می رفتم توی چاله و می خزیدم و با انگشت هام توپ ها رو برمی داشتم.

if i showed up with my new girlfriend, she wouldn't be welcome?
اگه امشب با دوست دختر جديدم اومده بودم هم بازم نميخواستي ازش پذيرايي كني؟

kallikuppam had caught up with my control school in new delhi, a rich private school with a trained biotechnology teacher.
کالیک پوما یک مدرسه خصوصی ثروتمند که یک آموزگار آموزشهای بیوتکنولوژی را داشت، مدرسه تحت کنترل مرا در دهلی نو پیدا کرده بود

i'm fed up with the power that a few exert over the many through gender, income, race, and class.
من خسته ام از قدرتی که تعداد کمی بتوانند به تعداد زیادی اعمال کنند و اختیار اعمال قدرت بر اساس جنسیت ، درآمد ، نژاد و یا طبقه برای این گروه محدود بدست آمده است.

and he's fed up with it. he's fed up with burying his friends, his family, his community.
و دیگه خسته شده از خاک کردن دوستان و اشنایانش.

you know, run up into the end of the rainbow, i don't know what you do with it. so, i came up with my own.
می‌دانید، تا آخر رنگین کمان بالا روید، من نمی‌دانم آخرش به کجا می‌رسید. برای همین من سیستم خودم را ابداع کردم.

so, i started taking art courses, and i found a way to make sculpture that brought together my love for being very precise with my hands, with coming up with different kinds of logical flows of energy through a system.
به همین خاطر شروع کردم به گرفتن دوره‌های هنری، و روشی برای مجسمه‌سازی پیدا کردم که علاقه من به کارهای ظریف دستی و همینطور بوجود آوردن جریان‌های منطقی گوناگون انرژی در یک سیستم را، کنار هم قرار می‌داد.

so i teamed up with my good friend ricardo cabello, also known as mr. doob, who's a much better programmer than i am, and he made this amazing flash drawing tool.
تیم رو با دوست خوبم ریکاردو کابلو که به آقای دوب معروفه تشکیل دادم، برنامه نویسی، خیلی بهتر از من، و این ابزار طراحی بسیار جالب فلش را ساخت.