Results for playing field translation from English to Persian

playing field .
ميدان بازي .

size of the playing field.
اندازه حوزه بازی.

playing
ن٠ایش یک ش٠ایل در سینی سیست٠.

the height of the playing field.
ارتفاع حوزه بازی.

are the boys playing in the field?
کیا ماں کرسی پر بیٹھ رہی ہے

now playing
اکنون در حال پخش است

no playing .
بازي نميكنيم .

role-playing
بازی نقش

start playing
آغاز پخش

he was playing .
داشت بازي ميکرد .

playing order:
ترتیب پخش:

doctor playing golf.
. دکتر داره گلف بازي مي کنه

are you playing golf?
دارين گلف بازي مي کنين ؟

i'm just playing.
فقط دارم شوخي ميكنم

stop playing the sound
ایست در پخش صوت@ title: group

a tuba band was playing .
يه گروه موسيقي داشتن شيپور ميزدن .

playing well , that number .
بازي خوب ، اون شماره .

playing iranian sexy movies
sxsi پخش فیلم سسکسی ایرانی

by playing other dudes .
از راه بازي در نقش شخص ديگه .

- playing. - medical convention.
- بازي ميكرديد - تو كنفرانس پرشكي اينطوري شد