Results for practise translation from English to Persian

slope practise
تمرین سرازیریname

lets practise it now .
بیاید همین الان تمرینش کنیم .

we didnt practise that .
اينو هيچ تمرين نكرديم كه .

all come to this place and practise .
خوب تا چند روز آينده ما بايد .

and that they say what they practise not?-
و آنان چيزهايى مى‌گويند كه انجام نمى‌دهند

from the mischief of those who practise secret arts;
«و از شر فوت و فن‌کنندگان در گره‌ها ؛»

perhaps you should take your aunts advice and practise .
شايد بايد نصيحت خالتونو گوش کنيد . و تمرين کنيد .

you couldnt have been much good then , if you had to practise .
پس زياد هم کارت خوب نبوده اگر مجبورت کرده باشند ، تمرين کني .

cc moved practise over to ennis field , at the university .
سي سي تمرين را به ميدون انيس تو دانشگاه منتقل كرده .

believers, why do you profess that which you do not practise?
الا ای کسانی که ایمان آورده‌اید، چرا چیزی به زبان می‌گویید که در مقام عمل خلاف آن می‌کنید؟

we have sent them the truth: but they indeed practise falsehood!
(نه!) بلکه با تمامی حق نزدشان آمدیم و بی‌گمان آنان دروغگویانند.

it is most hateful to god that you do not practise what you preach;
اگر سخنی را بگوئید و خودتان برابر آن عمل نکنید، موجب کینه و خشم عظیم خدا می‌گردد. [[«مَقْتاً»: کینه. خشم. کینه‌توزی. تمییز است.]]

within the ottoman empire, jews could openly practise their religion.
در امپراطوری عثمانی یهودیان کاملاً در دین خود آزاد بودند.

and from the mischief of the envious one as he practises envy.
«و از شرّ هر حسودی هنگامی که حسد ورزد.»