Results for productivity and hard work translation from English to Persian

hard work
دوره دشوارname

faith and hard work , girl .
ايمان و کار سخت ميخواد ، دختر .

integrity , hard work .
امانت داري ، کار سخت .

hard work for poor pay
پول کم در عوض کار سخت

a lot of hard work.
. کار خيلي سختيه

thanks for your hard work.
براي سخت کوشي تو ازت ممنونم.

im just so happy for you and all your hard work .
من خيلي براي تو و براي همه کارهاي سختي که انجام دادي خوشحالم .

but with years and yearsof hard work to redo it. .
تصميماتي را که گرفتيم را نميتونيم تغيير بديم .

my men are aggressive and hard .
افراد من قوي و پرخاشگرند .

hard work fair pay hard work fair pay .
كار سخت پرداخت عادلانه . كار سختپرداخت منصفانه .

you know, innovation's hard work.
می‌دانید که نوآوری کاری دشوار است.

all our hard work will have been in vain.
همه تلاش های ما به هدر میره

it's hard work every single day.
این کلمه زشتی نیست این کار سخت هر روزه است.

hard work and a crippling mortgage . shoot .
سخت کار کردن و عاجر بودن در اداره اينجا .

for giving you such hard work at your old age...
که چنین کار سختی رو ...به شما در سن پیری محول کردند

all hard work . not like some i could mention .
تمام کارهاي سخت نه مثل اونايي که من ميتونم نام ببرم .

it takes hard work, often behind the scenes.
کار سختی میطلبه بعضی وقتها پشت صحنه.

all his majesty's hard work will have been in vain.
تمام كارهاي سخت اعليحضرت بيهوده ميشه

because the spare parts are expensive and hard to find .
چون قطعاتش خيلي گرونن و به سختي پيدا ميشن .

i just wanted you boys to learn the value of hard work.
من فقط میخواستم شما پسرها ارزش کار کردن را یادبگیرید.