Results for sissy translation from English to Persian

what a sissy. .
چه خاله زنک .

you sissy bitch .
مرتيکه زن صفت .

guys , this is sissy .
آقايون ، اين سيسيه .

eisenhower was a sissy.
آيزنهاور يه ادم ترسو بود

l cant do that , sissy .
نميتونم اين كار را بكنم ، سيسي .

dont play the sissy come with me .
سوسول بازي دَرنَيار دنبال من بيا .

whats it gonna be , sissy .
چكار ميخواي بكني ، سيسي .

and squeals like a schoolroom sissy .
مانند يک دختر مدرسه اي لوس .

and i do the chacha like a sissy girl .
و من مثل يک دختر چاچا ميرقصم .

and turn in missy , chrissy , sissy , and myself .
، و من ميسي ، كريسي ، سيسي و خودم را تحويل تو ميدهم .

missy , sissy , chrissy , and l are international jewel thieves .
ميسي ، سيسي ، كريسي ، و من سارقان بين الملي جواهرات ايم .

girl 6: like, if you were a girl and you were really adventurous and a real big tomboy, you would think that girls' games were kinda sissy.
اگر شما هم یک دختر بودید که بسیار ماجراجو است و واقعا مثل پسرها می‌ماند به نظرتان بازی‌های دخترها خیلی لوس و دخترانه می‌آمد.

ill call home , and you try her at sissies . okay .
من زنگ ميزنم خونه توهم زنگ بزن به خونه سيسي .