Results for smiling translation from English to Persian

smiling
لبخند

i hate smiling.
من از خنديدن متنفرم

see daddy smiling .
ببين بابا داره ميخنده .

smiling , having fun .
لبخند بزن . خوش باش .

what? just keep smiling.
چي ؟ - به خنديدن ادامه بده -

what you smiling about .
به چه داري ميخندي .

are you good at smiling?
لبخند زدنتون خوبه؟

okay. so i'm smiling.
خب من لبخند می‌زنم.

i think of you smiling .
i think of you smiling به لبخند تو فکر ميکنم .

hes smiling . you like that idea .
اون ميخنده شما هم همين نظرو دارين .

no. actually, he's smiling.
نه در واقع داره ميخنده

do you know why i was smiling?
ميدونين چرا لبخند زدم؟

this means, "i'm smiling."
این یعنی من دارم می خندم.

the gleam of distant smiling shores .
سوسوي سواحل دور خندان را .

and there he was , just smiling at me .
و اون موقع داشت بهم ميخنديد .

and youre smiling like an idiot because .
و چرا مثل احمقها داري ميخندي .

ron gutman: the hidden power of smiling
رون گاتمن: قدرت نهان لبخند

i remember him sitting behind the workbench smiling.
به خاطر میارم که محمود پشت میز کار نشسته بود و لبخند میزد.

did you talk to barry? i can't stop smiling.
با بري صحبت کردي؟ من نمي تونم نخندم

every carve counts . why are you smiling dont smile .
هر تراشي که ميدي مهمه چرا لبخند ميزني لبخند نزن .