Results for synonymous translation from English to Persian

synonymous
مترادف

synonymous .
داراي ترادف .

the real, for lacan, is not synonymous with reality.
در واقع من مطلوب هستهٔ اصلی امر خیالی است.

the veil is synonymous with freedom . a worthy woman must cover herself .
حجاب با آزادي هم معناست يک زن شايسته بايد خودش را .

and, as often happens in america, immigration became synonymous with mexicans.
و همچانکه اغلب در آمریکا رایج است، مهاجرت مترادف با افراد مکزیکی شده بود. داستانهای بی حد و پایانی در مورد مکزیکی ها بود،

the concept of a national state, however, is not synonymous with nation state.
با این وجود مفهوم دولت ملی مترادف با مفهوم دولت-ملت نیست.

this is the most common type of nat, and has become synonymous with the term nat in common usage.
بسیاری از سرپرست‌های شبکه، nat را روشی آسان می‌دانند و بسیار از آن بهره می‌برند.

because of this history, the statistical physics is often considered synonymous with statistical mechanics or statistical thermodynamics.
عبارت «فیزیک آماری» اشاره به رویکردهای آماری و احتمالاتی به مکانیک کلاسیک و مکانیک کوانتومی دارد.

after centuries of obesity being synonymous with wealth and social status, slimness began to be seen as the desirable standard.
بعد از قرنها که چاقی تبدیل به سندرم همراه با ثروت و موقعیت اجتماعی شد، لاغری به عنوان یک استاندارد مورد علاقه نمایان شد.

because of this vertical nature, "quartz" is often synonymous with "core graphics".
به دلیل وجود این vertical nature، quartz معمولاً مترادف core graphics در نظر گرفته می‌شود .

==history==in the 1980s and early 1990s, the name "maruti" was synonymous with the maruti 800.
ماروتی ۸۰۰ (maruti ۸۰۰) خودرویی است که در سال‌های ۱۹۸۴—۲۰۱۰در هاریانا تولید شده‌است.

:a simple example: a baud of 1 kbd = 1,000 bd is synonymous to a symbol rate of 1,000 symbols per second.
:formula_1یک مثال ساده :مقدار ثانیه ۱kbd=1000bd مترادف با مقدار سمبل ۱۰۰۰ نماد در هر ثانیه است.

author and former u.s. army captain matthew j. morgan has argued that "there is a major difference between assassination and targeted killing ... targeted killing not synonymous with assassination.
در واقع معنای ترور در فارسی معادل "assassination" در انگلیسی و "attenant" در فرانسوی و آلمانی است و با تروریسم تفاوتهای بنیادین و مهمی دارد.

what is harmony in music? a complete guide written by samuel chase last updated 25th january 2021 harmony is a word that is essentially synonymous with music itself. when it comes to music theory, harmony is the most analyzed topic by far – every analysis you read about a piece of music will be focused mainly on harmony. it, along with melody and rhythm, make up the ‘big three’ with regards to music terminology. nevertheless, harmony as a term is still misunderstood by a lot of musicians. this post seeks to answer the question of what is harmony in music, and how is it used? table of contents the definition of harmony consonance and dissonance consonance dissonance close vs open harmony how harmony works tonic dominant predominant summing up
هارمونی واژه ای است که اساساً با خود موسیقی مترادف است. وقتی صحبت از تئوری موسیقی می شود ، هارمونی بیشترین مبحث مورد تجزیه و تحلیل است - هر تحلیلی که ر مورد یک قطعه موسیقی می خوانید ، عمدتاً بر هماهنگی متمرکز خواهد بود. این موسیقی ، همراه با ملودی و ریتم ، "سه بزرگ" را در رابطه با اصطلاحات موسیقی تشکیل می دهد. با این وجود ، بسیاری از موسیقی دانان هنوز هم هماهنگی به عنوان یک اصطلاح را اشتباه درک می کنند. این پست به دنبال پاسخ به این سوال است که هماهنگی در موسیقی چیست و چگونه از آن استفاده می شود؟