Results for tendency translation from English to Persian

she had a tendency to .
اما اون استعداد خاصي .

now we have the reverse tendency.
حالا به یک روند عکس رسیدیم.

but the tendency won't change.
اما جهت هيچ وقت عوض نميشه

the tendency is leaning to general,
اوضاع به نفع ژنراله

like you said the general is the tendency.
همونطور كه گفتي، جهت مناسب، ژنراله

like, we have a tendency to see faces.
مانند اینکه، ما تمایل داریم [در همه چیز] چهره ببینیم.

l had an unfortunate tendency to tell the truth .
من بايد خيلي بدبخت باشم که تمايل داشته باشم که حقيقت را بگم .

have such a tendency to follow ingrained routines that .
چنان مايل به پيروي از ديگران هستند .

the tendency seems to be general but signs are not good.
ظاهرا اوضاع به نفع ژنراله اما خيلي چيزها جور در نمياد

and i think we have a tendency to make each other feel guilty.
من فکر می‌کنم ما تمایل به این داریم که باعث احساس گناه برای همدیگر بشیم.

daddy just has a tendency to pop up and make sure we dont need anything .
بابا ، ميل داره يک دفعه ظاهر شه و ببينه . که ما کم و کاستي نداشته باشيم .

all across the globe, you have this tendency of men wanting a certificate.
در سرتاسر کره زمین شما این تمایل رو در مردان در گرفتن مدرک می بینید.

affinity is a measure of the tendency of the ligand to bind to its receptor.
یک گیرنده سلولی در پیوند با لیگاندهای مختلف، ممکن است پاسخ یکسانی ارائه ندهد.

many cultures around the world have a marked tendency to associate flowers with femininity.
بسیاری از فرهنگ‌ها در سراسر دنیا تمایل قابل توجی به اشتراک گل‌ها با زنانگی دارند.

a market trend is a tendency of financial markets to move in a particular direction over time.
روند بازار گرایش بازارهای مالی به حرکت در سویه‌های ویژه در درازنای زمان است.

is there any correlation, positive or negative, between intelligence and tendency to be religious?
آیا هیچ ارتباط مستقیم یا غیر مستقیمی میان هوشمندی و تمایل به دینداری هست؟

but i must quickly add that this tendency to see a story as more than a story does not solely come from the west.
اما خیلی سریع باید اضافه کنم که این گرایش برای فهم یه داستان به عنوان چیزی بیشتر از یه داستان به تنهایی از غرب نمیاد،

i count the steps and the lampposts and all those things that visually impaired people have a tendency to have a lot of meetings with.
گام‌هایم و تیرهای چراغ برق و همه اینجور چیزها را می‌شمردم. چیزهایی که افراد نابینا سابقه برخورد زیادی با آن‌ها دارند.

this tendency might be phrased as the desire to become more and more what one is, to become everything that one is capable of becoming.
خودشکوفایی اصطلاحی در روان‌شناسی انسان‌گرایانه و به معنی محقق ساختن حداکثر توانایی‌های بالقوهٔ فرد توسط خودش است.

"one explanation for this phenomenon is pareidolia, the tendency of the human brain to perceive meaningful patterns in random noise.
یکی از توجیهات این پدیده را می‌توان پاریدولیا، یعنی گرایش مغز انسان برای دریافت نماهای معنادار از نگاره‌های نامنظم دانست.