Results for well defined translation from English to Persian

well-defined
خوش‌تعریف

defined
تعریف

not defined
تعریف‌نشده

well
چاه

well .
. خوب .

administrator defined
سرپرست تعریف شد

defined beauty .
اون زيبايي را اينطور تعريف ميکنه .

administrator-defined
تعریف‌شدۀ سرپرست

user defined (%s)
تعریف شده توسط کاربر (%s)

no languages defined
افزودن زبان یا شناسه جدید

he defined beauty .
زيبايي را اينطور تعريف ميکنه .

edit user defined types
افزودن زبان »% 1 « به واژگان

use & user-defined stylesheet
استفاده از صفحه ‌سبک تعریف‌شدۀ & کاربر‌

table has no fields defined.
جدول ، حوزۀ تعریف‌شده‌ای ندارد.

identity theft is commonly defined
ترجمه ژامبون بزار بهداد

language_bar_user defined (%s)
تعریف شده توسط کاربر (%s)

an angle defined by three points
زاویه‌ای که با سه نقطه تعریف‌‌شده

and the idea is that everything is defined.
ایده این است که محل هر چیز و اینکه کجا قرار دارد،

an identity was defined primarily by religion.
هویت در درجهء اول در درجهء اول توسط دین تعریف شد بود.

a parabola defined by its directrix and focus
یک سهمی که با خط راهنما و کانونش تعریف‌شده