Results for worst translation from English to Persian

worst .
امتياز آوردن .

worst:
بدترین:

and the worst .
و بدترين .

worst talk ever!"
«بدترین سخنرانی دنیا»

im the worst one .
من بدترينشون هستم .

the worst, in 45.
بدترین گروه در ٤٥ دقیقه.

but his worst experiences .
جز خاطرات و تجربه های تلخ .

at worst , the guillotine .
تو بدترين حالت هم گيوتين .

okay, worst case scenario:
: خيلي خوب ، بدترين احتمالات ممکن

look, worst-case scenario,
ببين ، بدترين اتفاقي كه ميافته اينه كه

always expecting the worst .
هميشه بدترين حالت را در نظر ميگيرم .

and worst of all , patient .
و از همه بدتر صبوره .

she's our worst enemy!
اون بدترین دشمن ماست

boarder police is the worst .
نگهبانهاي مرزي که بدتر هستن .

and me why , lm the worst one .
و براي من چرا که ، من بدترين هستم .

ms: the worst flute players.
مایکل سندل: بدترین نوازنده ی فلوت.

who would be the worst commander
كه بدترين فرمانده براي

denmark being one of the worst .
دانمارك يكي از بدترين‌هايش است .

i dont mean you , youre the worst .
منظورم تو نيستي تو بدترينشوني .

it's just gotten at its worst.
فقط كمي بدتر شده