Results for حساسیت به داروی بی حسی translation from Persian to Arabic

برای نفس کشیدن به داروی استنشاقی احتیاج داره
يتنفس بجهاز المستنشق.

وقتی مامانم مُرد، احساس بی حسی داشتم.
حينما ماتت والدتي، لم أشعر إلّا بالخَواء.

حساسيت به نور
-الحساسية للضوء

حساسيت به نور قايل کنترله
يمكن التحكم بحساسية الضوء

حساسيت به نور چراغ ها روشن بود
في الضوء

داره زيادي حساسيت به خرج مي ده.
إنها تبالغ

بي نظمي يه عکس العمل به داروي هايدروکسياسته
لا بد أن عدم اتساق النبض هو رد فعل للهيدروكسيل يوريا

حساسيت به گندم يعني اينکه مواد غذايي رو جذب نمي‌کنه
هذا يفسّر النوبات، وألم المعدة، والآن اعتلال الأعصاب

ولي خوبيش اينکه به داروي بيهوشي نياز نيست... .
لكنه لن يتطلب مخدر

-يا شايد من دارم خيلي حساسيت به خرج ميدم؟
- أَو لَرُبَّمَا أَنا فَقَطْ أَرْدُّ بانفعال.

...نميتونيم بگيم به ليدوکايين(ماده بي حسي) يا
لا يعني عدم وجود ...حساسية ضد الليدوكاين

پورفيرياي متناوبِ حاد بيشتر بهش ميخوره (بيماري حساسيت به نور)
البورفيريا الحادة المتقطعة تناسب أكثر

"مادة بي حسي بده، 590. به اضافه "اپي نفرين
ليدوكين أكثر، 590 مع إبينيفرين

به خاطر اينکه اين "اريسيپلس" نيست، حساسيت به پيچکه.
لأن هذا ليس الحُمرة إنها حساسية نبتة السذاب

اون سر هر بازي به بازوش ليدوکائين تزريق مي کرده lidocaine: داروي بي حسي موضعي ميگي نمي تونه استروئيد تزريق کنه؟
إنّه يحقن ركبتيه الموجعتين بالليدوكايين كلّ مباراة، أتخاله يترّفع عن حقن الستيرويدات؟

قرباني هاي "جوناس" به داروي"اِل دوپا" عكس العمل نشون دادن
الضحايا يستجيبوا الى للام دوبا

چند ساعت طول کشيد , بدون بي حسي
لقد استغرقه يوما كاملا، بدون تخديرِ.