Results for باشه تلفن را بروز میکنم translation from Persian to English

تلفن را بيار .
bring me a telephone .

تلفن را برام بيار .
please get me that phone .

الو اون تلفن را بذار .
hello put that phone down .

اینجوری جواب تلفن را میدی .
is that how you answer the phone these days .

لوسي ، اون تلفن را قطع کن .
lucy , hang up that phone .

. اون تلفن را رو من قطع کرد .
she hung up on me .

اون باجه تلفن را از كجا پيدا كردي .
where did you get the telephone poles .

ببخشيد ولي اين تلفن را بايد جواب بدم .
excuse me . i have to take this call. .

تلفن را بگير و درخواست پشتيباني آتش كن .
get on that hornand get some firepower , boy .

اوه عاليه پس تلفن را از پريز کشيده بودي .
oh , great , so you unplugged the phone .

تلفن را بده ، ميخوام به وارلاک زنگ بزنم .
pass the p.d.a . i gotta call the warlock .

همه چي را به راه ميشه لوسي ، تلفن را قطع کن .
everything will be alright . lucy , hang up the phone .

ممکنه تلفن را برام بياريد و دو تا مارتيني ديگه .
bring me the telephone would you and two more martinis .

تلفن را بشون بده من فكر نكنم همچين اتفاقي بي افته ديو .
give them on the phone . i do not think that will happen , dave .

اين تلفن را از کجا گير آوردي ما گروه اژدهاي آتش هستيم .
and how did you get this phone we are flaming dragon .

تلفن را جواب نميدي ، به تماس هاي منم . اهميت نميدي .
you dont answer your phone , you dont return my calls .

اين تلفن را بهت ميدهم يک شماره با اسم مستعار توش ذخيره کردم .
this cellphone will trigger the bomb .

لحظه اي که تلفن را قطع کردين عمليات والکري با نام ژنرال فروم شروع شد .
the second you hang up the phone initiate valkyrie in fromms name .

این خط سیگنالهای تلفن را انتقال می داد که بعدا" به نام بل نامگذاری شد.
the line carried the telephone signals that would later make bell a household name.

افراد مسن با هوش بسیار بالا کسانی هستند که از همه بیشتر این عکس العمل مثبت را بروز می دهند.
the most mentally sharp older adults are the ones who show this positivity effect the most.