検索ワード: غذاهاي (ペルシャ語 - 英語)

غذاهاي نو
novel foods

غذاهاي فرعي .
side dish .

غذاهاي قوطي‌شده
canned products

غذاهاي آماده پخت
prepared foods

غذاهاي پس از شيرگيري
infant foods

غذاهاي با كالري كاهش‌يافته
low calorie foods

بوش که مثل غذاهاي مامان نيست
this doesn't smell like mom's.

ديساي بزرگ غذاهاي فلفلي داغ .
nacho grande platters .

غذاهاي بهتر ، آدماي ديوونه تر .
better food , crazier people .

اين از غذاهاي سنت کلر هم بدتره
this looks worse than the dreadful food they served at st. clare's.

مياد. غذاهاي تايلنديش...فوق العاده است
you would. thai food... it's fantastic.

من غذاهاي شما رو جداگانه حاضر كرده ام
i have prepared your foods separately.

اما از وقتي که غذاهاي سالم تري ميخورم .
but as soon as i started eating healthier , .

چه منظره ي زيبايي . غذاهاي آشغال .
what a lovely sight . swill time at getty central .

از غذاهاي يخ زده و خشک حالم . بهم ميخوره .
oh , l get so tired of all that freezedried food .

آهان ساهت هشت اونجاييم با همه ي غذاهاي دريايي .
yep . eight at the place with all the fish .

ولي يکشنبه ميتونين غذاهاي باقي مونده رو بخورين
but you'll be eating leftovers by saturday.

به اميد خدا ، غذاهاي آمريکايي را توسعه ميديم .
god willin , america will develop the taste .

!فقط غذاهای منو بخور و ساکت باش
just eat my food and be quiet!