검색어: bumped into each other (영어 - 페르시아어)

we bumped into each other the other day .
چند روز پيش باهم برخورد کرديم .

each other .
بيکديگر .

each other?!
!همدیگر را؟

see each other,
به خودمون نگاه کن

lashing each other .
همديگر را تازيانه ميزنند .

actually , you know who we bumped into the other day .
راستي ، ميدونين چند روز پيش به کي برخورد کردم .

and bleeding into each other in ways that .
ديگران در راههايش است .

do we know each other?
ما همديگه رو ميشناسيم؟

do we forgive each other .
ما همديگر را فراموش کرديم .

well see each other tomorrow , .
فردا همیدگه را می بینیم .

fra�ii defend each other .
برادرها از يکديگر همايت ميکنند .

on couches facing each other.
(تکیه‌زنان) بر تخت‌هایی در حالی‌که برابر یکدیگرند.

arms around each other , kissing .
دستها دور همديگه ، در حال بوسيدن .

and then, when you and me run into each other again...
و وقتی دوباره من و شما به هم رسیدیم...‏

it's connected; it all hooks into each other.
این یک سیستم به هم مربوط است، تمام اجزای آن به یکدیگر متصل هستند.

and so theyre getting into each other and youre connecting .
وقتي ميافتند به هم و يک رابطه بوجود مياد .

bitch , you two are still into each other and you know it .
جنده ، شما هنوز به همديگه علاقه دارين . خودتم اينو ميدوني .

picture them side by side . fold them into each other like two lovers , .
کنار هم بذارشون ، مثل يک زوج باهم ترکيبشون کن .

that guy bumped into my feet when he walked by .
اون يارو وقتي داشت ميرفت به . پام برخورد کرد .

i bumped into her here . we talked and we chatted .
اينجا بهش برخورد کردم . صحبت کرديم و گپ زديم .