Je was op zoek naar: أساسياً (Arabisch - Perzisch)

يشرع إيقاداً أساسياً
با يه جرقه شروع مي کنيم

ليس عندما تكون أساسياً
نه وقتي که ضروري هستي.

إنه أساسياً مجرد رسم طفل.
. بيشتر شبيه نقاشي بچه ها ميمونه

أساسياً، كاميراً مخفية.
اساسا يه دوربين مخفيه

أساسياً، كان يستدعي مركبة أجرة
. درواقع، اون يه تاکسي رو خبر کرده

أساسياً، لو أنجبنّا طفل مُتخلف،
...اساسا ميدوني اگه بچه عقب افتاده‌اي چيزي باشه

لن يكون مكوناً أساسياً لهذه العلاقه.
جزءِ رابطه مون نباشه... !

أساسياً، إنه رجل مختل في مجال الأعمال.
اساساً اون يه جامعه‌ستيزه که کارت ويزيت داره

نعم , فقد أخذوا تدريباً طبياً أساسياً
آموزش هاي مقدماتي پزشكي رو گزروندند

الكشك الأمنِي يَبْدو أساسياً لقنبلة كيميائية
مأمور امنيتي تو ملکش هست؟ اينجا مأمورين امنيتي مسلح هستند يه پليس اجاره اي

أحتاج إلى المعلومات لأُثبت شيئاً أساسياً هنا.
به اون اطلاعات نياز دارم تا يه خط مبنا رو ثابت کُنم

كان لدي حلمٌ رائع ليلة أمس به لعِب البيض دوراً أساسياً
ديشب يه روياي خيلي خوب ديدم که تخم مرغ توش نقش خيلي مهمي ايفا مي کرد

أساسياً، نقطع طاقة كل قرصٍ صلب به إنترنت على الأرض.
در واقع،بايد برق تمام هارد درايوهاي شبکه رو زمينُ قطع کنيم. مثل"واي 2 کي".

كونك عُضواً أساسياً لا يُخوّل لك للتحرّش جنسيًا بموظّفينا.
جزو اعضاي طلايي بودن باعث نميشه بتوني از کارکناي ما سوءاستفاده جنسي بکني

أعتقد أنّ هذا اللون سيكون أساسياً لأنها جميعاً رمادية
فکر کنم اين بايد انتخاب اول ما باشه

ـ إنها قللت الكثافة السكانية لـ "سيبيريا" ـ أساسياً، نعم
کل جمعیت سیبری رو نابود کرده باشه آساساً آره

وهذا جيّد لأن الرواية أساسياً جيّدة لكن هذا ما أنت عليه، كاتب مسرحي.
و این خوبه، چون واقعا عالیه ولی این چیزیه که تو میخوای، یه نمایشنامه

تتدربين على استرجاعها إذا أمكن وتعطيلها عن الضرورة، وتدميرها إذا كان ذلك أساسياً
آموزش ميبيني که در صورت امکان برش گردوني اگه ضرورريه غير فعالش کني و اگه خيلي ضروري بود نابودش کني

ليس لدينا جنيحات إضافية، يا (فيل. لذا، أساسياً، ليس لدينا مكابح.
بال هم نداریم "فیل"، پس ترمز هم نداریم.

وكنا ركنا أساسيا ضمن الثقافة الغربية
ما رکن فرهنگ غربي بوديم