Je was op zoek naar: flipping (Engels - Perzisch)

shes flipping out .
خيلي آشفته بود .

no , hes flipping the mo , man .
نه ، اون واقعا يک مرد روانيه .

time delay for flipping flashcard
تأخیر زمانی برای قرینه کردن فلش کارت

flipping glorious little sausages .
حركتش ميديم .

standing over the stove, flipping pancakes.
کنار اجاق وايساده بودي و کلوچه ميپختي

it's flipping freezing in that water.
آب 1.7 درجه سانتیگراد بود، یا 29 درجه فارنهایت این مساویست با انجماد آب.

sliding and flipping . my hat trick was amazing .
لغزش و لرزش کلاهم شگرد باور نکردني بود .

one is simply the flipping of the other. okay?
تنها یکی معکوس دیگریه. درست؟

but nothing happened other than that clock flipping back.
ولي هيچ اتفاقي نيفتاد و ساعت به حالت اولش برگشت

do it again . do it , baby . show me those flipping feet .
دوباره انجام بده انجام بده عزيزم . رقص پاتو به من نشون بده .

so, initially nothing happens, they're just flipping around there.
در ابتدا، هیچ اتفاقی نمی افتد، آنها فقط در حال چرخیدن حول و حوش خودشان هستند.

its like flipping a coin and asking me to decide whether itll be heads or tails .
شبيه اينکه يک سکه پرت کني بعد بگي شير مياد يا خط .

therefore, the chance of flipping the card over and finding another black face is also .
* یک کارت سیاه و سفید که یک روی آن سفید و روی دیگر سیاه است.

flipping through pages is readers experience, and i'm responsible for this experience.
ورق زدن صفحات تجربه خواننده است، و من مسئول این تجربه هستم.

and this seal is taking this penguin by the head, and it's flipping it back and forth.
این فک یک پنگون را از سرش می گیرد و آن را به جلو و عقب می چرخاند.

from daphne koller and andrew ng, we learned the concept of "flipping" the classroom.
از دافنی کولر و اندرو نگ ما مفهوم فلیپینگ را در کلاس یاد گرفتیم. از دافنی کولر و اندرو نگ ما مفهوم فلیپینگ را در کلاس یاد گرفتیم.

but what we want to do is to use the natural conclusion of the flipping of the classroom that those early teachers had emailed me about.
ولی کاری که می خواهیم انجام بدهیم اینه که از این نتیجه گیری منطقی استفاده کنیم و کلاس درس را برعکس کنیم. همونطوری که اون معلمها اولش برای من ای میل زدند.

but it's kind of like flipping a six or a nine. like a six, if you flip it over it looks like a nine.
ولی این تغییر مثل تغییر شکل 6 و 9 است. مثل یک 6 ، که اگر آن را برعکس کنید به نظر 9 می آید.

the insertion and deletion operations on 2-4 trees are also equivalent to color-flipping and rotations in red–black trees.
عملیات درج و حذف در درخت‌های 2-4 هم معادل تغییر رنگ و چرخش در درخت‌های قرمز-سیاه هستند.

kids sitting in front of unimpressed panels, you know, with their resumes, flipping through and saying, "well, this is it?"
بچه ها جلوی یک هیأت بی ذوق می نشیشنند می‌دونيد، با رزومه و سوابقشون، رزومه اونها رو ورق می‌زنند و می‌گن: "همه اش همین؟"