Je was op zoek naar: nagging (Engels - Perzisch)

nagging and pigs swill .
پچ پچ زنانه و غذاي خوك .

chang-yee kept on nagging about it
چنگ یی پیوسته میخواهد آنرا ادامه بدهد

but after some nagging, i got him to do that.
ولی بعد از اندکی نق زدن بالاخره راضی شد که این کار رو انجام بده .

stop nagging , reina . its getting on my nerves .
غر نزن ، رينا . داري ميري را اعصابم .

stop nagging me . you sound like a jealous husband .
مثل شوهرهاي حسود سوال پيچم نکن .

that nagging dread of self-hood didn't exist when i was dancing.
آن ترس آزار دهنده از" خود- بودن" وقتی من می رقصیدم وجود نداشت.

you start nagging us , we pulling over , kicking you out , and picking you up later .
اگه شروع کني به نق زدن ، ميزنيم کنار ؛ . ميندازيمت بيرون و بعدا سر راه سوارت ميکنيم .

i'm here because it was the only way to end my mother's nagging pseudo-concern.
من اينجام , چون اين تنها راهيه كه ميتونم از دست نق زدنهاي بي پايان مادرم راحت باشم

but despite my like for them, there's two nagging concerns that i've always had about commitment devices, and you might feel this if you use them yourself.
ولی با اینکه من دوستشون دارم، ولی دو نگرانی آزاردهنده وجود داره که من همیشه در مورد دستگاه های تعهد داشتم، و شما ممکنه احساسشون کنین اگر خودتون ازشون استفاده کنین.

you can think of this nagging inner voice as sort of the brain's equivalent of the catholic church, if you're an austrian like me, or the super-ego, if you're freudian, or your mother, if you're jewish.
شما می توانبد به صدای گوشزد کننده درونی تان فکر کنید مانند مغز کسانی که در کلیسای کاتولیک هستند فکر کنید اگر مانند من استرالیایی هستید و یا وجدان، اگر که وابسته به فروید هستید، یا صدای مادرتان ، اگر که یهودی هستید.