Je was op zoek naar: privilege (Engels - Perzisch)

privilege
امتیاز

privilege level
سطح دسترسی

and claim it privilege .
و حقشون را تقاضا میکنن .

i have the unique privilege .
با كاتي يا مصاحبه كردن .

ever heard of doctorpatient privilege .
تا حالا اسرار بين دكتر و مريض به گوش‌ات خورده .

it's a very profitable privilege.
اين يک امتياز سود اور هست

well, then, you have just won the privilege
خوب پس ، امتياز نگارش

all were asking for is the same privilege .
تنها چیزی که ما میخوایم حق خودمونه .

commissioner , its an honor and a privilege .
کميسراين يک افتخار و مزيت براي منه .

that privilege shall not be extended again .
ممکنه اين امتياز را براي دفعه بعد ديگه نداشته باشيد .

thank you for the privilege. it was great.
ممنون از وقتی که به من دادید. عالی بود.

this is all protected by lawyer client privilege.
اينا همه اسناد محرمانه موکل و وکيله

calvin , its been a real privilege serving with you .
کالوين ، خدمت کردن با تو واقعا مزيتي بود .

who allow you to enjoy such a great privilege .
که بهت اجازه دادند تا از چنين امتياز عالي لذت ببري .

it is a great honor and a privilege to be here .
اينجا بودن يک اتفاق عالي و مزيته .

gentlemen , it has been a privilege playing with you tonight .
آقايان امشب افتخار اين را داشتم .

not to lose the privilege they've enjoyed since birth.
تا امتيازاتي رو که از بدو تولد داشته اند از دست ندهند

but i want to say what a privilege its been to coach you boys .
اين بايد بگم كه مربي شما بودن براي من افتخار بود .

a new appreciation for the privilege that we have of undertaking this challenge.
ارزش گذاری نوین برای مسئولیتی که داریم در تقبل این چالش.

but i would like to request the privilege of speaking to miss bennet .
اما ميخوام درخواست صحبت . با دوشيزه بنت را داشته باشم .