Je was op zoek naar: what time shall i come to you (Engels - Perzisch)

i come to you as a wife .
من به شما به عنوان يك همسر ميآيم .

i come to you as a mother .
بلکه به عنوان يک مادر ايستاده ام .

i come to you with great humility .
من با تواضع در برابر شما حاضر شده ام .

i come to this bar , .
، من به اين بار ميام .

i come to you as a spartan woman .
به عنوان يک زن اسپارتي پيش شما هستم .

shall i come with you no . i mean , why ever should you .
من بايد با شما بيام نه ، چرا هميشه مجبور باشي بياي .

i come to you under the gravest of circumstances .
من تحت شرايط سخت و خطرناک پيش شما اومدم .

i come to talk to his adviser .
آمدم با مشاورتون صحبت کنم .

the closer i come to death , .
سخت تر از هميشه بطرف مرگ ميرم .

vera sir i come to you like a gentleman anamorad in search of aid .
ميدوني آقا ، يک مردي شيفته از عشق شده اون منو گرم و بنده خودش کرده .

do not rise up against allah, i come to you with clear authority.
«و اینکه بر خدا برتری و (زبردستی) ننمایید. من همانا برای شما آورنده‌ی سلطه‌ای بیانگرم .»

hello, dear dr. dehghani, are you at the university today? shall i come to you to get the ethics forms signed?
سلام آقای دکتر دهقانی عزیز امروز دانشگاه تشریف دارید برای دریافت امضا فرم های اخلاق خدمت شما برسم؟

"and be not arrogant as against allah: for i come to you with authority manifest.
«و اینکه بر خدا برتری و (زبردستی) ننمایید. من همانا برای شما آورنده‌ی سلطه‌ای بیانگرم .»

and, 'rise not up against god; behold, i come to you with a clear authority,
«و اینکه بر خدا برتری و (زبردستی) ننمایید. من همانا برای شما آورنده‌ی سلطه‌ای بیانگرم .»

he was not long in coming, and said: 'i know what you do not know. i come to you from sheba with certain news.
آنگاه [هدهد] مدتی نه چندان دراز [در غیبت‌] درنگ کرد، سپس [آمد و] گفت من به چیزی که تو آگاهی نیافتی، آگاه شدم و برایت از سبا خبری یقینی آورده‌ام‌

and worship your lord until what is certain [death] comes to you.
و دایم به پرستش خدای خود مشغول باش تا یقین (ساعت مرگ و هنگام لقای ما) بر تو فرا رسد.