Je was op zoek naar: راه رفتن (Perzisch - Engels)

راه رفتن .
ambulate .

تند راه رفتن .
scud .

بزحمت راه رفتن .
traipse .

راه رفتن به موردور .
the way into mordor .

راه رفتن روی انگشت پا
toe walking

تو براي راه رفتن نيرو داري .
you strong enough to walk .

!به راه رفتن ادامه بدين
keep marching!

.مهاجرا از راه رفتن خسته شدن
the migrants are tired from the march.

اما برای راه رفتن راه درازی است...
but it's too long to walk...

زیرا راه رفتن دارای قدرت واقعی است
because walking has a real power.

تو ديدي اونا از کدام راه رفتن اوانز .
did you see which way they rode , evans .

اين مثل راه رفتن تو اتيش با يك فندك خشكه
it's like walking into a fire with a bundle of dry tinder.

...مثلا اون زود تر از من شروع کرد راه رفتن
she was the first to walk. . .

دیپلمات در راه رفتن به فرودگاه ربوده شد
the diplomat was abducted on his way to the airport

قبل از اينکه دوباره شروع کني به راه رفتن .
before you start walking around on that again .

.به راه رفتن ادامه بدين تا من چيز ديگه اي بگم
keep marching until i say otherwise.

بیا پایین و راه رفتن را از آنجا دوباره شروع کن
get down and start walking from over there again

از کجا ميدوني که اون در راه رفتن به اودسا نيست .
how do you know hes not on his way to odessa .

، از راه رفتن روي آدامس متنفرم . حتي توي زمستون .
i hate stepping on gum , even in winter .

برای همین راه رفتن روی دو پا برایشان کمی ساده تر بوده است.
so the -- the bipedal gait is a little easier.